چند روزی بود که دست و دلم به سمت این نمیرفت که از مسئلهای بنویسم که از حقیقت فرسنگها دور بود! تا این که امروز دیدم از شبکهی «ایران»، جناب شبخیز، از کنسرت باشکوه ِ بزرگ آوازخوان سنتیمان جناب «محمدرضا شجریان» سخن ساز کرده و از دستهایی برای کم اهمیت جلوه دادن ایشان یاد میکند. مدتی هم هست که جناب «شاهرخ» دیگر آوازخوان فراموش شده در اذهان هم این جا و آن جا مثلن در رادیو« صدای ایران» و در آخرین مصاحبهاش با جناب «نادر رفیعی» از خود به عنوان تنها و یکه میدان دار عرصهی تعهد به سبب این که دیگران به دُبی میروند و خود را به «جمهوری اسلامی» فروختهاند، یاد کرد!! ر
*
جناب «شهیار قنبری» هم در آخرین برنامهی رادیوییاش،«قدغنها» اشارهی کوتاهی داشتند به این مقوله: امشب میدانید که در شهر بیفرشتهگان بال بریده، خبرهایی هست! امشب دو کنسرت جریان دارد. یکی از آن شاهرخ آوازخوان خوب ماست! که سالهاست به تبعید نشسته است و از غیبت آزادی خوانده است و با این که ماههاست کنسرت امشب را آگهی کرده بود، ناگهان با کنسرت «محمدرضا شجریان» روبرو میشود!! از آن کارها... یکی از غیبت آزادی، غزلگریه میخواند و دیگری لابد برای غیبت آزادی، کف میزند!!!! ر
*
خدمت عالیجنابان شهر فرشتهگان بیبال و پَر نداشته عارض شوم؛ «محمدرضا شجریان» بار اولاش نیست که به لوسآنجلس تشریف فرما میشوند!! ایشان جناب قنبری، در دههی شصت خورشیدی و در ایامی که شما در پاریس کوچولو و در قهوهخانهها غزلگریه میسرودید، به نقاط مختلف دنیا از جمله همین شهر مورد اشاره در رفت و آمد بودند و ملت هم او را دوست داشته و استقبال میکردند. نه به آن دسته دلبسته بودند و نه به اُپوزیسیون بیچراغ و تیشه!! ر
*
ایشان جای آقای «شاهرخ» را تنگ نکردهاند و اگر ایشان خواهان داشته باشند باور بفرمایید این دَک و پُزهای الکی را کنار گذاشته و به همان دُبی که ایشان معترفند نخواهد رفت، با سَر خواهد رفت و دُلارها را از چشمان رُطب دار معشوقشان بالا خواهد برد. ایشان این قدر پرت افتادهاند که خریداری ندارند و با این حرفها میخواهد توجه رسانهها را به خود جلب کند که : آهای این آوازخوانان بزرگ شما_گوگوش، ابی، داریوش_ به ملت و ایران خیانت کردهاند و من تنها آوازخوانی هستم که در آلبومهایام از درد ملت خواندهام و چنین و چنانام! من بیرقیبام در تعهد! ر
*
کسی انگار اگر ایشان را نشناسد، به این خُزعبلاتاش اهمیتی میدهد!! جان ِ من این همه خودشیفتهگی را از کجا و کدام اثر ماندهگارتان آوردهاید؟؟
*
کدام یک از آلبومهایت، در این سالهای تبعید، در راه ایران و آزادی و... بوده است؟ اگر ترانهای داشتهای که از آزادی و... سخن گفته و حنجرهی خود را برای آن پاره کردهای، در عوض تا بخواهی در آن آلبوم جلف خواندهای و عربده کشیدهای!! این هنر متعهد شماست آقا؟ آن هنگام وقتی جناب رفیعی از شما میپرسد که کدام یک از آوازخوانان به این سو قدم برداشتهاند، شما میگویی: هیچ کس!! واقعن حیرت میکنم از این همه وقاحت و پُررویی!! ر
*
چشمتان را آیا میبندید بر این همه آلبوم و ترانه که «داریوش اقبالی» در همهی سالهای تبعید خواند و بعد هم برای جبران آن همه اشتباه بنیاد «آینه» را بنا نهاد در جهت مبارزه علیه «اعتیاد» که در واقع اعتراضی خاموش در برابر «جمهوری اسلامی» بود البته اگر در خواب رفتهگانی چون شما بدانند؟؟!! ر
*
البته جناب «قنبری» با این گونه فعالیتهای مبارزه با اعتیاد به سبب تعهدشان در هنر کاملن مخالفاند و بیشتر دوست دارند، همکاراناش را مسخره کند و به ریش نداشتهی خود بخندد و به این و آن از هوا و در رویا تهمت بزند!! این یعنی مبارزه و از آزادی و خفقان گفتن و این یعنی از غیبت ترانه و آواز گفتن!!!! ر
*
همهی این آوازخوانانی که اسم بردم، از «داریوش و گوگوش و ابی و شجریان عزیز گرفته تا ...» همه و همه بیش از شما جناب «شاهرخ» طرفدار و هواخواه دارند!! پس معرکه نگیرید خواهشن که من این چنینام و آن چنان!! و به گمانام تنها حضور «انوشیروان روحانی» در کنسرت اخیر «شجریان» مُهر تاییدی بود بر این که آقای شاهرخ ، شما حتا در بین هنرمندان همشهریتان هم خریداری ندارید! ر
*
شما اگر همین آوازخوانان تبلیغتان را بکنند و بگویند به کنسرت جناب «شاهرخ» بروید، باور بفرمایید کسی که شما و آوازتان را زندهگی نکرده و از شش و هشتهاتان بیزار است، به سوی شما قدم نخواهد گذارد!! شک نکنید! ر
*
این ترفند و حرفهای پوشالی و خالیبندیهایی از این قِسم که دُبی و نمیدانم هنرمندانی که به لوسآنجلس از ایران آمدهاند، همه و همه دستپروردهی «جمهوری اسلامی» هستند و... اینها دیگر قدیمی شده و نخنما!! «شجریان» اگر گزینهی جمهوری اسلامی بود که مورد غضبشان نبود!! و به راحتی و بیدردسر در تهران کنسرت برگزار میکرد! ایشان در اوج خفقان و بگیر و ببندها و در روزهایی که کمتر هنرمندی شهامت داشت در ایران علیه مقامات نامه بنویسد و به روند موسیقی و... اعتراض کند، به صدا و سیمای وقت اعتراض کرد و مدتها آثارش را تحریم کرد برای آن رسانه!! ر
*
اما شما جناب «شاهرخ» برای اعتراض در قلب لوسآنجلس در همهی این سالها چه کردید؟ در سوراخ موش بودن و فریاد زدن، چه به کار ملت میآید؟ شهامت داشته باش و بیا در قلب دُبی و پرچم شیر و خورشید نشان را به اهتزاز در بیاور اگر راست میگویی!! همان کاری که «گوگوش و داریوش» به دفعات کردند! ر
*
پس شما هنرمند حسودی هستی که فقط و فقط به دنبال این حرفهای خالهزنکی به سبب پایین آوردن ِ شان همکارانات هستی! چرا که خود، کار مثبت و دهانپُرکنی نداشتهای!! این جامعهی مسموم هنری که فقط و فقط به شیوهی زیرآب زدن و تکنیک همیشهگی ایرانیها متاسفانه دارد پیش میرود، امیدی به فریادش نیست! ر
*
اگر فریادی نیستید، لااقل فغانی علیه دیگران که زحمت و فریادی بودند، نباشید!
*
*
*
1387/2/25