Monday, May 5, 2008

در راه امنیه خانه

قیلوله ی دیو
*
*

انتظار می­رفت که جناب «شهیار قنبری» چون دیو خواب­اش آشفته شود و زمانی از برنامه­ی «قدغن­»هایش را به هواداران سابق­اش که از جمله دوستان ماه ِ من هستند اختصاص دهد. شما را به خواندن اظهارات ایشان جلب می­کنم: ر

*

« دوباره جانوران خنده دار امنیه خانه، همین چندتا هوادار سابق من، چند تن آل­­بی­حیا و نه آل عبا، که هر جا که من هستم، این­ها هم هستند، به سبب علاقه­ی بسیار!! دوباره ایمیل­های خنده­دار فرستادند. که خب طبیعتن این ایمیل­ها رو برای من می­فرستند!! پای ایمیل­ها شماره­ی کامپیوتر از آن همین دو سه انسان عقب افتاده!! بارها و بارها. همه هم مشکلشون این بود که وبلاگ عقب­مانده چه شد؟ صبر کنید، کمی صبر داشته باشید، به زودی خواهم گفت بر روی اینترنت که چه شد و چه بود! که شادا به رحمت ایزدی پیوست. دیگری هم در باب آلبوم من و نیکا پرسیده بود که خیلی با نمکه! که بارها و بارها به این نکته اشاره کردم که نیکای گل ترجیح داد که این کار رو ببوسه، عطایش را به لقایش ببخشد و فردا صاحب هوادارانی از جنس شما نشود!! این را بارها گفتم! اما باز بیماران دست بردار نیستند. یکی از همین چند تن آل­بی­حیا با نام مستعار «پروچیستا» که انگار من نمی­دونم چه کسی­ست در پیام­اش به همین نکته اشاره کرده بود که : از ایشون بپرسید که ایشون که قرار بود با خانم نیکا آلبومی بسازند و موسیقی را کمی به جلو هل بدهند چه شد؟ چون من دیدم در این زمینه یک خانم شادی آفرین ِ میم در زمینه­ی باربری تبحر بسیار دارد، گفتم که کار حمل و نقل را به ایشان واگذار کنیم! کار هل دادن را! آی کیو پایین، وقاحت بالا! ... همین بس که تصور کنید هواداران سابق، هواداران یک روز عالیجناب، عالیجناب محکومید تا ابد یکشنبه­ها به من گوش کنید، محکومید سه شنبه­ها منو تماشا کنید، محکومید بشینید پای گفتگو با تلویزیون صدای امریکا یا با هر رسانه­ای دیگرو بعد در اون خلوت بویناکتون از جا بلند شید به سمت کامپیوتر برید لنگ لنگان و دوباره از این پیام­ها بفرستید! گمان می­کنید در این نبرد پیروز خواهید شد؟ چیزی به شما خواهد رسید؟ تصویر منو آشفته می­کنید؟ فکر می­کنید اگر برای میهمان برنامه یک پیام در رابطه با من بفرستید تصویر من را خراب می­کنید در ذهن میهمان برنامه؟ اگر که میهمان تا این اندازه عقب­مانده است که چه بهتر که این تصویر خراب بشه! چه بهتر که چنین تصویری وجود نداشته باشه! که به دست شما عقب­مانده­گان ذهنی، کلفت­های امنیه خانه خراب بشه! دوباره تکرار می­کنم امنیه خانه برای این که در راه امنیه خانه قدم بر­می­دارید! برای این که نفرت سیستماتیک دارید! از بام تا شام و شرم نمی­کنید! همان طور که یک روز بی­دلیل عاشق و شیفته و دلباخته شده بودید و عالیجناب، عالیجناب می­کردید، امروز هم به همون بی­مزه­گی و بی هیچ دلیلی تبدیل شدید به دشمن! دشمن سرسخت! واقعن که! ... ر

*

جناب شهیار خان قنبری راست می­گویید! حق با شماست! کی به این نتیجه رسیدید که این هواداران اسبق شما در راه امنیه خانه قدم برمی­دارند؟ وقتی که نام و نوشته­های بی­مانند همین بچه­ها از روی سایت «حرف» برداشته شد؟ یا روزی که اُور دوز کرده بودید و نفهمیدید چه گفتید و همین جوری تهمت الکی زدید و گمان کردید آب از آب تکان نمی­خورد و «مریم همیشه بیدار» سر خود می­گیرد و بچه­های دیگر هم به روی خود نمی­آورند؟؟!! چرا در خلوت­تان از وجدان­تان _که مطمئنن ندارید_ نمی­پرسید مگر امنیه­خانه بچه­هایی در این سن و سال دارد که بفرستد بر روی اینترنت و چهره­تان را خراب کند؟ من به نوبه­ی خود خوش­حال­ام که می­بینم شما معترفید که این بچه­ها، امنیه­خانه ای نیستند که اگر بودند، این چنین بزرگ اعتراف نمی­کردید که اینان در راه امنیه­خانه قدم بر­می­دارند! یعنی نیستند!!! این پیروزی بزرگ ماست جناب قنبری!! ر

*

این بچه­ها از آن جایی که طرفدار هنر ِ متعهد هستند، و شما را روزی پرچمدار این قصه می­پنداشتند و حالا کابوس­اش را برای­شان نمایش دادید، می­خواهند که یا عذر بخواهید و بگویید که من بی­دلیل تهمت زدم و یا این که بگویید من هنرمندی متعهد نیستم!!!! فقط همین. چرا که باقی دوستان من، از جمله حمید-ز که هنوز و همچنان با من صمیمی و رفیق است با شما مشکلی ندارد و صادق است که شما را هنرمندی برای هنر می­داند و بس. به همین دلیل با شما در تماس است و شما هم با او مشکلی ندارید. اما تکلیف باقی هواداران شما چیست؟ آنان که هنرمندی متعهد را دوست می­داشتند و به یکباره با صحرایی برهنه روبرو شدند که خار و خاشاک بود!! با آفتابی تموز و تند! سبز باشیم و آفتابی؟؟؟ ر

*

می­خواهید این بچه­ها در راه امنیه­خانه قدم برندارند؟ به راستی می­خواهید؟؟ تنها راه علاجش عذر­خواهی است!! این بچه­ها دارند به شمایی که روزی استاد و عالیجناب­شان بودید درس پس می­دهند!! اگر آن درس­ها دروغ بود، باید اعتراف کنید، اگر درست بود که عذر بخواهید!! همین و تمام. نقطه سر خط. ر

*

سبز باشی، سبز و آفتابی

*

در آرامش اقیانوس آرام

*

1387/2/16