روزگار شگفتیست! داشتام خیابانها و مردمی را تماشا میکردم که در صف عابربانکها ایستاده بودند تا از صدقهسر دولت مهرورز و خدمتگزار یارانه ماهانه خود را دریافت کنند. مطمئنن عدهای در دل ناسزا میگفتند و عدهای برای روز بعد برای خرج کردن یا پسانداز نقشه میکشیدند. ناخودآگاه ترانهی "هایده" به ذهنام خطور کرد با مطلع:
*
خانهی روشن، خداحافظ
سرزمین من، خداحافظ
روزای خوبت بگو کجا رفت
تو قصهها رفت یا از این جا رفت
روزگار شگفتیست! عدهای در حصارند و انگار دیروز دست از اعتصاب برداشتند. نمیتوان گفت تنها در روزگار ما این سرزمین روی خوش ندیده است. در همهی اعصار این سرزمین مردم و آسمان این مُلک دچار کابوس و سیاهی بوده است. از طرفی بعضی از روزنامههای نزدیک به اصلاحطلبان شهامت نوشتن پیدا کردهاند از جمله روزنامه "روزگار" که پیشبینی من این است که بهزودی توقیف خواهد شد. نهایتن تا بعد از برگزاری انتخابات تحمل خواهد شد!
*
من سیاسینویس نیستام و البته توهم توطئه هم ندارم. ولی دارم روزهای شگفتی را میبینم. روزهای روشنی در راه است. نور از هر روزنی راه خود را پیدا خواهد کرد. آنروز خواهد آمد. در همهی این روزها کسانی که دستی در نوشتن دارند دارند این روزها را با هر رسانهای که در اختیار دارند ثبت میکنند. من هم نوشتام تا گواهی باشد بر آنکه من هم دیدم و کور نبودم. من هم شهادت دادم اینروزهای سیاه را... من هم دیدم که برای مُردن هم باید در صف ایستاد.
*
ای زن تنها مرد آواره
وطن دل توست
شده صد پاره*
*ترانه: اردلان سرفراز- موزیک: فرید زلاند- اجرا: زندهیاد هایده
*
1390/04/07