مدتی پیش در مجلهی اینترنتی "اپیزود" در چند شماره (+) مطالبی پیرامون آلبوم تازهی داریوش یعنی "دنیای اینروزای من" نوشتام. تا امروز که چشممان به جمال نشریهی "نسیم هراز" روشن شد که سه مطلب کوتاه وبلند از "نیلوفر لاریپور" و "احسان سلطانی" و "یغما گلرویی" در مورد آلبوم مورد نظر داشتند.نخست شجاعت و شهامت مجله را میستایم که از آلبوم نوشته است. هر چند از آوازخوان حرف و سخنی نیست. اما مطلب آقای سلطانی را جوری دیدم که لازم دانستم نکاتی را مطرح کنم. ایشان در مطلبشان برخلاف گذشته که آلبومها را از منظر دستوری و ادبی هم بررسی میکردند اما این آلبوم را از نگاه منطقی(لابد منطق خودشان البته) واکاوی کردهاند.
*
ایشان ترانه به ترانه مشغول پیدا کردن روابط منطقی غلط بین ابیات ترانه بودهاند یا از لحاظ زبانی ترانهها را بررسی کردهاند و نوشتهاند در فلان ترانه زبان آشفته بوده و لاغیر...
*
برای نمونه ترانهی "قیصر" را اگر بخواهیم بررسی کنیم ایشان نوشته که:« دو کلمه "قدرت" و "زنجیری" در این ترانه ایهام دارند. کلمه "قدرت" در بیت:« اونایی که چشمشون به قدرته/ همپیالههاشو راضی میکنن»، هم میتواند اشارهای باشد به پرسوناژ "قدرت" در فیلم "گوزنها" و هم میتواند بهمعنای "قدرت سیاسی" بهکار رود. با در نظر گرفتن معنای دوم کلمه "قدرت"، میتوان بیت را چنین تاویل کرد که کسانی که چشم به قدرت سیاسی دارند، با رقیبان سیاسی خود به توافق میرسند. اما پرسش اینجاست که در این میان ضمیر متصل "ش" در «همپیالههاشو» به چه کسی یا چیزی باز میگردد؟ اگر مرجع ضمیر متصل "ش" کلمه «اونایی» باشد، طبیعتن باید از ضمیر متصل "شون" به صورت "همپیالههاشونو" استفاده میشد. اما اگر مرجع این ضمیر کلمه "قدرت" بهمعنای "قدرت سیاسی" باشد، همپیالهگی "قدرت سیاسی" و "افرادی که به دنبال قدرت سیاسی" در این ترانه، چندان زیبا و مناسب نیست.
***
آقای "سلطانی" نخست اینکه مشخص نکردهاند "چندان زیبا نیست" از منظر خودشان است یا از بُعد زیباشناسانهی ادبیات؟ اگر از منظر مخاطب است که از نگاه یکی چون بنده بسیار هم زیباست. از طرفی هم ایشان در پایان مطلبشان نکتهای را نوشتهاند که بنده در مطلبام در مورد همین آلبوم نوشته بودم و کاش مینوشتند دقیقن این نگاه را از کجا خواندهاند. این نظر شخص بنده نیست، بلکه نظر منتقدی چون "رولان بارت" است اما چهگونه است در دو مطلب در مورد یک اثر هنری این نظر اینگونه ارائه میشود:
*
«بدیهیست که هر خوانشی میتواند به برداشتی متفاوت منجر شود، از این رو ناممکن نیست که حتا به تعداد مخاطبان هر اثر هنری، تاویل گوناگون از آن اثر وجود داشته باشد.»
*
فرق نوشتهی ایشان با نوشتهی بنده در این است که بنده در اوائل خوانشام از آلبوم متذکر شدم و ایشان در پایان آن. اما ایشان اگر به همین حرف هم کوچکترین اعتقادی میداشتند گمان میکنم این مطلب را اصلن نمینوشتند. چرا که رای و نظرشان را جوری نوشتهاند که وحی مُنزل است انگار.
*
اما نوشتهی من چه بوده است؟ بخوانید و مقایسه کنید:
*
« سازندهگان اثر، همچون من و شما میتوانند این اثر را بشنوند و به زوایای پنهانی برسند که تا پیش از این بدان نرسیده بودند. کار هنری چیزی غیر از این خوانشهای متفاوت نیست. بهاندازهی مخاطبان یک اثر هنری میتوان خوانش ارایه داد و هر اثر را از منظر نگاه مخاطب دید.»
*
اما آقای "گلرویی" هم نکتهای را نوشتهاند که در نوع خود جالبانگیزناک است. ایشان نوشته که: «روزبه توانسته در آلبومی مستقل با یکی از بزرگان موسیقی مردمی(که همکاری با او از آرزوهای اغلب ترانهنویسان است) کار کند و طرف دوم هم بعد از چند آلبوم کجدار و مریز( که اغلب دو سه ترانه به قوت کارهای قدیمی خود او داشتند) آلبومی با حال و هوایی همه فهمتر و یکدستتر و البته با هدف گرفتن مخاطبان جوانتر و بیدغدغهتر بیرون داده که بیشتر به یک خستهگی در کردن میماند و نفس تازه کردن.»
*
بنده نفهمیدم ایشان از آقای "بمانی" و "داریوش" تعریف کرده یا هر دو را زمین زده است؟! یعنی آثار "داریوش" در گذشته، حتا دو آلبوم گذشته چون همهفهمتر نبوده ایراد داشته یا چیزی دیگر است و حالا بهتر شده؟ ضمن اینکه این نکته را بنده در همان مطالب گذشته در "اپیزود" نوشته بودم: «اما بسیارانی را میشناسم که هوادار داریوش نبودند و از آلبوم او لذت بردهاند و حتا این آلبوم را بهترین آلبوم سالهای اخیر او میدانند. البته من با این نظر مخالفام که بهترین آلبوم سالهای اخیر اوست، ولی باور دارم که فضا و ملودیهای "افکاری" بهگونهایست که عامهی مخاطبان را مجذوب میکند. این امتیاز مثبت آلبوم است. تاکید دستاندرکاران آلبوم از ترانهنویس تا آهنگساز بر اینکه خواستهاند از عشق و فضاهای عاطفی دور نمانند و قبول آوازخوان در حرکت به آنسو باعث شده تا عموم مخاطبان از هر طیفی با آلبوم رابطه برقرار کنند.»
*
آیا باور کنم آقایان "سلطانی" و "یغمایی" مطلب بنده را نخواندهاند و از غیب سخن گفتهاند؟ اگر هم گفتهاند چرا آشفته؟ ما البته با نگاهی مثبت مینویسیم که اینان نظرگاههای خود را نوشتهاند و ابدن قصدی نداشتهاند. تا باد چنین بادا.
*