رنسانس اخلاقی ِ شهیار قنبری
*
*
ر ... دیگر اینکه برای علاقه مندان به پاپ اپرا، به نمایش موزیکالی که در راه است، این مژده را دارم که ضبط دو ترانه از این نمایش آغاز شده است. دستکم یک ماه پیش از نخستین اجرای این نمایش موزیکال، که به گمانم پاییز آینده خواهد بود، در آغاز پاییز، آخر تابستان در لوس آنجلس، یک اجرای بزرگ، استثنایی، تماشایی ، جدی. ترانه های این کار را منتشر خواهیم کرد!! به صورت یک آلبوم!! تا همه با این ترانه ها آشنا شوند و بعد به دیدار کار بیایند!! نام فارسی "پاپ اپرا" را هم به زودی با شما قسمت خواهم کرد. اما بگذارید که نخستین بار این کار را در سایت رسمی شاعر که در راه است انجام بدهم یعنی نام فارسی رو نخست در سایت شاعر با شما قسمت کنم!! یک بار دیگر بگویم که مجبورشدیم که کار رو از نو آغاز کنیم . ر
*
*
مجبور شدیم که از طراحان هم سرزمین فاصله بگیریم به دلایل مختلف و حالا داریم به آخر کار نزدیک می شیم. توجه کنید!! که هدف داشتن یک سایت زنده و حرفه ای به مفهوم کامل و واقعی کلمه است!! برای اینکه من به راستی در شگفتم چرا سایت های مهم هنری هنرمندان جهان تا این حد ناقص اند؟؟!! من حیرت می کنم وقتی به سراغ سایت ِ گروه بیتلز می روم!! اگر چه این سایت زیر نظر خود این بچه ها اداره نمی شود، کمپانی "ای ام آی" سایت را می گرداند. و چه بد می گرداند!! حیرت می کنم وقتی می بینم بیشتر جاهای سایت از کار افتاده است، کار نمی کند!! می گویند: آپ دیتر است!! و چگونه می شود یک سایت مهم، سایت هنرمندان مهم، مهم ترین بند همه ی زمانها تا این حد غیر حرفه ای باشد؟؟ و سایت های دیگر هم همین طور!!! ر
*
*
من تقریبن می تونم بگم که همه ی این سایت ها رو دیده ام!!! سایت های هنرمندان بزرگ جهان رو!! و شرمسارم که بگویم بیشتر این سایت ها به اندازه ی این هنرمندان نیستند!! بنابراین همه ی کوشش این است با وسواسی که من دارم، همه ی کوشش این است که یک سایت درجه یک به دنیا بیاید!! سایت زنده !!!! در این سایت "کارگاه ترانه" خواهیم داشت!! گفتم که سایت هر ماه یک نشریه منتشر خواهد کرد!! به همراه یک پادکست!! یک آلبوم در حقیقت!! آلبوم صدا!! شعرخوانی و قطعه های دیگر!! بنابراین یک کار جدی در راه است!! آرشیو کامل در راه است!! و " مهدی نازنین از شیراز " و دوستان دیگر که بی تابی می کنند و مدام می پرسند، پس سایت چه شد؟ بدانند که جایی نرفته است، دارد به لحظه ی مهم نزدیک می شود. لحظه ی به دنیا آمدن!!! ر
*
خانم ها و آقایان!! یک همراه گل
*
منوچهر کهن نازنین که یک هم سرزمین هنرمند است. شاعری باارزش است و اینجا هم چند سالی است که مهاجرت را تجربه می کند، در تبعیدگاه ما نفس می کشد. روی خط قدغنهاست. صدای نازنین اش را می شنویم. شب شما خوش منوچهر نازنین!!منوچهر کهن عزیز شب شما خوش
*
منوچهر کهن: من اگر تلفن زدم، من می دونم وجود تو احتیاج به تعریف نداره، کسایی که تو رو می شناسن، می دونند که با چه انسان یگانه ای روبرو هستند!! نه فقط که یک شاعرخوب ، نه یک ترانه ساز ماهر، اونجور که ، اون چیزی که وجود تو می جوشه، و منو وادار کرد که امشب تلفن بزنم، اون خصلت انسانی توئه!! اون شجاعت اخلاقی توئه!!! که هیچ چیزی برات مهم تر از بیان حقیقت نیست، و این چیزی که واقعن در وجود تو اصلن متجلیه!! مثل چشمه ای که فوران می کنه!!! آقای قنبری!!ر
*
من واقعن به این که تو با زبونی حرف می زنی که من با همان زبان حرف می زنم، از اون سرزمینی می یای که من از اون سرزمین ام استفاده می کنم.ر
*
شهیار: درود بر تو نازنین
*
جناب کهن: من واقعن زبونم قاصره از این که بگم الان چه احساسی دارم!! من از همه ی شنونده گان عزیز ارجمندی که تا این ساعت بیدارند و به عشق شنیدن برنامه ی تو و صدای تو، بیدار موندند، مخصوصن تواین شب اسکار که یک شب طولانی بوده، واقعن دعوت می کنم حتا اگر از قبلن تلفن زدند از رادیو حمایت کردند که وظیفه ی همه ی ایرانی هاست، به خاطر این که نشون بدن چقدر از تو شناخت دارن، چقدر واقعن برای این شجاعت و شهامت اخلاقی تو که دعوت می کنم همه ی ما بتونیم واقعن ، اصلن نمی تونیم، خود من نمی تونم، اون روز هم که خدمتتون زنگ زدم خود من نمی تونم به اندازه ی تو شهامت داشته باشم!! و واقعن بی نظیری!! من دعوت می کنم از همه، باز هم حتا اگر شده یک دلار بگن فقط برای اینکه معلوم بشه که چند نفر در میون جامعه ی ما که البته اونایی هم که زنگ نمی زنن، به خاطر خواب بودن شونه!! نه اینکه نمی خوان این رو تایید بکنن!! ر
*
شهیار: درسته!! ر
*
جناب کهن: اونایی که این رو می شنون، زنگ بزنن به رادیو و تو این برنامه تعهد کنن که همین جور که قبلن اون دوست عزیز ما گفتن که شما رکورد شکن بودید!! این رکورد شکنی تا آخر این دوره برنامه بمونه و همه ی ما دست به دست هم واقعن کاری کنیم که تا سنبل اخلاقی تو!!! میون جامعه ی هنری ما همین جور که خود شما چند دقیقه ی پیش اشاره کردی، واقعن باید یک رنسانسی بشه تو این اخلاق هنرمندان جامعه ی ما!! و امیدوارم که با پیشکسوتی تو این کار انجام بشه!! ر
*
.
.
.
*
منوچهر کهن نازنین که یک هم سرزمین هنرمند است. شاعری باارزش است و اینجا هم چند سالی است که مهاجرت را تجربه می کند، در تبعیدگاه ما نفس می کشد. روی خط قدغنهاست. صدای نازنین اش را می شنویم. شب شما خوش منوچهر نازنین!!منوچهر کهن عزیز شب شما خوش
*
منوچهر کهن: من اگر تلفن زدم، من می دونم وجود تو احتیاج به تعریف نداره، کسایی که تو رو می شناسن، می دونند که با چه انسان یگانه ای روبرو هستند!! نه فقط که یک شاعرخوب ، نه یک ترانه ساز ماهر، اونجور که ، اون چیزی که وجود تو می جوشه، و منو وادار کرد که امشب تلفن بزنم، اون خصلت انسانی توئه!! اون شجاعت اخلاقی توئه!!! که هیچ چیزی برات مهم تر از بیان حقیقت نیست، و این چیزی که واقعن در وجود تو اصلن متجلیه!! مثل چشمه ای که فوران می کنه!!! آقای قنبری!!ر
*
من واقعن به این که تو با زبونی حرف می زنی که من با همان زبان حرف می زنم، از اون سرزمینی می یای که من از اون سرزمین ام استفاده می کنم.ر
*
شهیار: درود بر تو نازنین
*
جناب کهن: من واقعن زبونم قاصره از این که بگم الان چه احساسی دارم!! من از همه ی شنونده گان عزیز ارجمندی که تا این ساعت بیدارند و به عشق شنیدن برنامه ی تو و صدای تو، بیدار موندند، مخصوصن تواین شب اسکار که یک شب طولانی بوده، واقعن دعوت می کنم حتا اگر از قبلن تلفن زدند از رادیو حمایت کردند که وظیفه ی همه ی ایرانی هاست، به خاطر این که نشون بدن چقدر از تو شناخت دارن، چقدر واقعن برای این شجاعت و شهامت اخلاقی تو که دعوت می کنم همه ی ما بتونیم واقعن ، اصلن نمی تونیم، خود من نمی تونم، اون روز هم که خدمتتون زنگ زدم خود من نمی تونم به اندازه ی تو شهامت داشته باشم!! و واقعن بی نظیری!! من دعوت می کنم از همه، باز هم حتا اگر شده یک دلار بگن فقط برای اینکه معلوم بشه که چند نفر در میون جامعه ی ما که البته اونایی هم که زنگ نمی زنن، به خاطر خواب بودن شونه!! نه اینکه نمی خوان این رو تایید بکنن!! ر
*
شهیار: درسته!! ر
*
جناب کهن: اونایی که این رو می شنون، زنگ بزنن به رادیو و تو این برنامه تعهد کنن که همین جور که قبلن اون دوست عزیز ما گفتن که شما رکورد شکن بودید!! این رکورد شکنی تا آخر این دوره برنامه بمونه و همه ی ما دست به دست هم واقعن کاری کنیم که تا سنبل اخلاقی تو!!! میون جامعه ی هنری ما همین جور که خود شما چند دقیقه ی پیش اشاره کردی، واقعن باید یک رنسانسی بشه تو این اخلاق هنرمندان جامعه ی ما!! و امیدوارم که با پیشکسوتی تو این کار انجام بشه!! ر
*
.
.
.
***
تکه ای از برنامه ی "قدغنها" بود که خواندید!! این برنامه در شب اسکار تهیه شده بود. در هشتادمین مراسم اش!! و جناب شهیار قنبری می رفت تا رنسانسی اخلاقی بیافریند به قول دوست و همراه برنامه اش جناب منوچهر کهن!! چه رنسانسی و چه کشکی؟ این که مشتی شنونده بی هوش را هر چند وقت یک بار با وعده و وعید " سایت شاعر " و " آلبوم های شاعر " و... خواب از چشمان شان برباییم و باز روز از نو و روزی از نو، این پررویی نیست؟
*
جناب شاعر و ترانه نویس!! ر
*
جناب شاعر و ترانه نویس!! ر
*
کارتان به جایی رسیده است که سایت های همه ی هنرمندان بزرگ دنیا دیگر برای تان کوچک اند و از دیدن و گفتن از آنها شرمسارید؟؟؟
*
چرا از تولد سایت خودتان که در عالم امکان نیست، شرمسار نیستید؟؟؟ چرا نگفتید که من هم سایت و وبلاگی باشکوه داشتم با مدیریت دو بانوی فرهیخته و فرهنگ ساز که سالی از آن ها و کار سترگ شان بر فضای مجازی حمایت کردم و بعد به سبب مصرف بیش از حد مواد مخدر، نفهمیدم چه گفتم و چه کردم و ترسیدم که رابطه ام با آن نوگل بستان به همه جا درز کند، در نتیجه مجبور شدم، بی محابا تهمت بزنم و عزیزی از عزیزان را از خود منزجر کنم!! در کنارش هم فن هایی را!! ر
*
چرا بعد که به اشتباه تان پی بردید، تهمت های ریز و درشت امنیه خانه ای و ... زدید و باز به راهی رفتید که شما را روز به روز محقرتر کرد؟ سینه چاک های دیروزی که فقط در مشت شان فحش و ناسزا داشتند، چرا برای تان آبرو نخریدند؟ چرا بعد از اینکه فن بزرگ تان را از دست دادید، حتا یک مطلب خشک و خالی در خصوص آثارتان ننوشتند و مرهمی نشدند برای تان؟ هر چند زخمی در این بین کسی دیگر بود و نه شما!! کسی که شب تا صبح، چشمان اش را خیره بر مانیتور می کرد و برای شما و آثارتان بهترین ها را خلق می کرد. نام اش را به همین زودی به فراموشی سپردید؟؟ باشد من به یادتان می آورم! نامش : مریم بیدار!! ر
*
برای روز ولنتاین پارسال، روز تولدتان، که تاکنون هیچ کس این چنین در دنیای مجازی اینترنت، وقت و مایه نگذاشته بود، و راه انداختن کارگاه نوشتن در باب آثارتان که از اولین آلبوم رسمی تان آغاز شد!! و... ر
*
حالا هم که قرار است، رنسانس اخلاق از شما در بین جماعت هنرمند ایرانی آغاز شود!! مبارک است. یک رنسانس انسانی و اخلاقی که شما اسوه اش هستید!! خوب است دیگر، همه چیزمان به همه چیزمان می آید. ر
*
دختری با آن همه عشق پاک را فن اتاق خوابی می خوانید و با دیگری خلوتی دارید و از آن سو هم تهمت پشت تهمت که آقا بگیر توطئه کرده است، امنیه خانه و ... وامصیبتها!!! ر
*
جرم "مریم پاک" این بود که این شهامت را داشت که گفت برهنه شوید و خود باشید برای ما!! همین و بس. نوشت که مثل هنرمندان جهان باشید که از آن ها هر هفته یاد می کنید و زنده گی خصوصی شان را بر دایره می ریزید!! حتا نوشت که برای من مهم نیست که هنرمندم در زنده گی خصوصی اش چند معشوقه دارد یا مواد مخدر دغدغه اش است!! بلکه همین ها را با شهامت عنوان کند. اما شما چه کردید؟ ترسیدید مبادا پته تان بر آب بریزد و پیش دستی کردید و ... ر
*
رنسانس ِ اخلاق، جناب شهیار قنبری!! ر
*
من به عنوان یک جوان ایرانی که شما، زمانی هنرمندم بودید و نه مثل دگران که برای تان تب می کردند، بلکه در حدی که آثارتان را می شناختم و می دانستم در برابر دیگران وزنه ای هستید مثلن، این مسائل را می نویسم. ر
کارتان به جایی رسیده است که سایت های همه ی هنرمندان بزرگ دنیا دیگر برای تان کوچک اند و از دیدن و گفتن از آنها شرمسارید؟؟؟
*
چرا از تولد سایت خودتان که در عالم امکان نیست، شرمسار نیستید؟؟؟ چرا نگفتید که من هم سایت و وبلاگی باشکوه داشتم با مدیریت دو بانوی فرهیخته و فرهنگ ساز که سالی از آن ها و کار سترگ شان بر فضای مجازی حمایت کردم و بعد به سبب مصرف بیش از حد مواد مخدر، نفهمیدم چه گفتم و چه کردم و ترسیدم که رابطه ام با آن نوگل بستان به همه جا درز کند، در نتیجه مجبور شدم، بی محابا تهمت بزنم و عزیزی از عزیزان را از خود منزجر کنم!! در کنارش هم فن هایی را!! ر
*
چرا بعد که به اشتباه تان پی بردید، تهمت های ریز و درشت امنیه خانه ای و ... زدید و باز به راهی رفتید که شما را روز به روز محقرتر کرد؟ سینه چاک های دیروزی که فقط در مشت شان فحش و ناسزا داشتند، چرا برای تان آبرو نخریدند؟ چرا بعد از اینکه فن بزرگ تان را از دست دادید، حتا یک مطلب خشک و خالی در خصوص آثارتان ننوشتند و مرهمی نشدند برای تان؟ هر چند زخمی در این بین کسی دیگر بود و نه شما!! کسی که شب تا صبح، چشمان اش را خیره بر مانیتور می کرد و برای شما و آثارتان بهترین ها را خلق می کرد. نام اش را به همین زودی به فراموشی سپردید؟؟ باشد من به یادتان می آورم! نامش : مریم بیدار!! ر
*
برای روز ولنتاین پارسال، روز تولدتان، که تاکنون هیچ کس این چنین در دنیای مجازی اینترنت، وقت و مایه نگذاشته بود، و راه انداختن کارگاه نوشتن در باب آثارتان که از اولین آلبوم رسمی تان آغاز شد!! و... ر
*
حالا هم که قرار است، رنسانس اخلاق از شما در بین جماعت هنرمند ایرانی آغاز شود!! مبارک است. یک رنسانس انسانی و اخلاقی که شما اسوه اش هستید!! خوب است دیگر، همه چیزمان به همه چیزمان می آید. ر
*
دختری با آن همه عشق پاک را فن اتاق خوابی می خوانید و با دیگری خلوتی دارید و از آن سو هم تهمت پشت تهمت که آقا بگیر توطئه کرده است، امنیه خانه و ... وامصیبتها!!! ر
*
جرم "مریم پاک" این بود که این شهامت را داشت که گفت برهنه شوید و خود باشید برای ما!! همین و بس. نوشت که مثل هنرمندان جهان باشید که از آن ها هر هفته یاد می کنید و زنده گی خصوصی شان را بر دایره می ریزید!! حتا نوشت که برای من مهم نیست که هنرمندم در زنده گی خصوصی اش چند معشوقه دارد یا مواد مخدر دغدغه اش است!! بلکه همین ها را با شهامت عنوان کند. اما شما چه کردید؟ ترسیدید مبادا پته تان بر آب بریزد و پیش دستی کردید و ... ر
*
رنسانس ِ اخلاق، جناب شهیار قنبری!! ر
*
من به عنوان یک جوان ایرانی که شما، زمانی هنرمندم بودید و نه مثل دگران که برای تان تب می کردند، بلکه در حدی که آثارتان را می شناختم و می دانستم در برابر دیگران وزنه ای هستید مثلن، این مسائل را می نویسم. ر
*ر
*در این یک سال بر داشته های پیشین ام با تلاش و سعی دوچندان خواهر همیشه ام " مریم " و کوشش های بی دریغ بانویی فرهیخته، آنسه ی عزیز، اضافه شد. چه در خصوص آثار شما و چه آثار دگر هنرمندان جهان!! این دو عزیز برای من که بسیار اثر گذار بودند. برای شما که در عالم مجازی، آبرو خریدند!! نخریدند؟؟ چپ و راست مطالب رنگین گذاشتند و سایتی که بخشی اش برای شما با مدیریت " مریم " عزیز فعالیت می کرد و بخشی اش به آثار آوازخوان محبوب قلب ها، " گوگوش " می پرداخت با مدیریت بی نظیر" آنسه ی عزیز". اما چه شد ؟ بگویید به جناب " کهن " که من هم وقتی سایت داشتم و هنرمند درجه یکی بودم و سایت ام از امثال بیتلز هم پر محتواتر و زنده تر بود!! بگویید که این من بودم که تیشه بر ریشه ام زدم و مثل جهان سومی ها با عزیزان برخورد کردم!! بگویید شاعر!! مگر شما شهامت گفتن ندارید؟ مگر شما همان نیستید که حقایق را می خواهید آزاد بفرمایید، این گوی و این میدان، بفرمایید!! ر
*در این یک سال بر داشته های پیشین ام با تلاش و سعی دوچندان خواهر همیشه ام " مریم " و کوشش های بی دریغ بانویی فرهیخته، آنسه ی عزیز، اضافه شد. چه در خصوص آثار شما و چه آثار دگر هنرمندان جهان!! این دو عزیز برای من که بسیار اثر گذار بودند. برای شما که در عالم مجازی، آبرو خریدند!! نخریدند؟؟ چپ و راست مطالب رنگین گذاشتند و سایتی که بخشی اش برای شما با مدیریت " مریم " عزیز فعالیت می کرد و بخشی اش به آثار آوازخوان محبوب قلب ها، " گوگوش " می پرداخت با مدیریت بی نظیر" آنسه ی عزیز". اما چه شد ؟ بگویید به جناب " کهن " که من هم وقتی سایت داشتم و هنرمند درجه یکی بودم و سایت ام از امثال بیتلز هم پر محتواتر و زنده تر بود!! بگویید که این من بودم که تیشه بر ریشه ام زدم و مثل جهان سومی ها با عزیزان برخورد کردم!! بگویید شاعر!! مگر شما شهامت گفتن ندارید؟ مگر شما همان نیستید که حقایق را می خواهید آزاد بفرمایید، این گوی و این میدان، بفرمایید!! ر
*
محمود
1386/12/6