راوی خسته ی جنوب
درها باز می شود و به خانه ی ما پا می گذارد . دو تایند انگار ! می گذاردش زمین . از خودش بزرگتر است . تکیه اش می دهد به دسته ی مبلی که شاملو در آن نشسته . می نشیند روی زمین کنار گیتارش بی کلمه یی . با انگشتان هواییش آغاز می کند آرام آرام . یکی شدن ساز و انسان ... طوفان به پا می کند ! اشتیاق فضا را می آکند . نوای گرم مادرانه ی گیتار و آواز حنجره ی زخمی " رامی " در حیرت چشم ها ، نگاه ها ، سکوت ها ، محنت ِ تبار ما را از عاشیق ها تا تروبادورها ، از کولی های گرانادا تا مالاگا ، از سایات نووا تا مرسدس سوسا تا فرانسیس به بی پیام آوران مهر و شفقت و دوستی ، خنیاگران خسته . لحظه ها را نوشیدیم . ساعت ها را لحظه بر لحظه یی گریست . شب شده است . خنیاگر تنها خانه را ترک می کند با گیتارش ! این جا بود آیا ... ر
ر « آذرماه 1384 ، دهکده » ر
*
این واژه های " آیدا سرکیسیان " بزرگ همسفر شاملو است در وصف خنیاگر تنهای جنوب " رامی " . نام شناسنامه یی او " ابراهیم منصفی " . ر
ابراهیم منصفی در سال 1324 در بندرعباس به دنیا آمد . از پدری اهل شهرستان « میناب » و مادری اهل « صحرا باغ » لار ، او به قول خود ، زاده ی عشق زنی بود به مردی که آوازش او را سِحر کرده بود . « ابراهیم » با جدایی زود هنگام پدر و مادر ، سال های کودکی و نوجوانی خود را با پدر و مادر بزرگ پدری در « بت گوران » یا معبد هندوها گذراند . در سنین نوجوانی سرسپرده ی عشق ، به شعر و ترانه روی آورد . هر چند استعدادهای دیگر او همچون بازیگری ، شوخی و بداهه پردازی و طنز در نمایش های دبیرستانی و مراسم مختلف ، بسیار مورد توجه قرار گرفته بود ، اما بزرگترین هنر و عشق او "موسیقی" بود . « رامی » نام شاعرانه یی بود که او بر اساس نام کوچک خود آن را برگزیده بود . نامی که در فرهنگ باستانی و اساطیری هند ماخوذ از نام خدا « رام » ، « راما » و در عین حال به یکی از کهن ترین متون اساطیری و مذهبی هند می توانست اشاره و تکیه داشته باشد : « رامایانا » ر
در سال 1343 ، هنگام تحصیل در دبیرستان اولین مجموعه ی سروده های خود با عنوان « مروارید ساحل »را با کمک دوستانش در بندرعباس در نسخه های معدودی به چاپ سپرد . اگر چه سالها بعد در گفتگویی او این اشعار را خام و اشتباه زنده گی او خود شمرد ! « رامی » بعد از پایان تحصیلات دبیرستان و هنگام سربازی و در سال 47 خورشیدی اولین شعرهای آزاد و عاشقانه ی خود را در مجله ی" خوشه" به سردبیری شاملوی بزرگ به چاپ سپرد . در شناخت نامه ی "شاملو" تالیف جواد مجابی ، صفحه ی چهل و یک در فهرستی که از شماره ی چهارم نشریه ویژه نوروز سال چهل و هفت ارائه شده است ، نام « رامی » را در بین شاعران آن زمان می بینیم . نکته ی گفتنی این است که همکاری و رفاقت « رامی » با شاملو نتیجه ی نزدیکی افکار آزاد اندیش این دو بزرگ است . در مجموعه یی که در زمان حیات شاملو از شاعرانی که در شب های شعر خوشه بوده اند ، منتشر شد ، باز هم نام « رامی » در کنار آن همه شاعر می درخشد . ر
دریغ و درد که بزرگان این مُلک در زمان فرسودن یا نبودن شناخته می شوند ! هنگامی که هستند کسی یا از آنها یاد نمی کند یا چراغشان آنقدر کم سو شده است که کسی سودایی نمی بیند تا از آنها سخن گوید !! ر
ناگفته نگذارم در هنگامه ی حضور « رامی » نوجوان در معبد هندوها او با« سارا»ی زنده گی و شعرش آشنا می شود . «سارا» خیلی زود به هوای خود می رود و او را تنها می گذارد و در همین زمان دیدار « آمیس » با چهره ای پری وار و فریبا و عشقی عارفانه او را مجذوب ساخت اما دریغ که او همچون سارا با شتاب به آن سوی آبها پرواز کرد و یاد همیشه حسرت انگیز چشمانش تا دیری در ذهن او و ترانه هایش ماند و همو سبب ساز شکست و درهم ریخته گی روحی و روانی « رامی » جوان می شود تا جایی که از خدمت سربازی فرار می کند و در نهایت با پادرمیانی مادر و بستگان مجددن به سربازی اعزام می شود . ولی زخم عمیق تر از آن حرفهاست تا جایی که به سبب مشکلات روحی و روانی ، از خدمت معاف می شود . ر
سالها بعد شغل معلمی را پیشه می کند و در روستاهای "بستک" از توابع استان هرمزگان مشغول تدریس می شود . او که تجربه ی شکست در اولین عشق پرشور دوران جوانی را داشت با تاکید و اصرار مادر و اطرافیان با دختری اهل همین روستاها ازدواج می کند که حاصلش یک پسر و سه دختر بود . ر
نوشتم که او استعدادی ذاتی در برخی هنرها داشت از جمله بازیگری ! او در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد آن سالها به کارگردانی « حسن بنی هاشمی » نقش آفرینی کرد و توانست جایزه ی اول سینمای آزاد را برای فیلم « نهنگ » کسب کند . ضمن اینکه خود نویسنده ی فیلمنامه و بازیگر نقش اول آن بود . دو فیلم دیگرش یکی : « کالنگ هایم را دوست دارم » و « برکه ی خشک » بود . ر
هنر او در بومی سروده ها و البته مضمون افکارش همان که در اشعار آزادش به چشم می خورد . او تحت تاثیر زبان شاملو بود و به اشعار او و "فروغ فرخزاد" عشق می ورزید . چند سفر او به تهران به شوق دیدار شاملو و شرکت در شب های شعر خوشه بود . او با دیگر شاعر جنوبی که بعدها گردآورنده ی ترانه ها و اشعارش شد ، زنده یاد " حسن کرمی " رفاقتی بسیار صمیمی داشت . « کرمی » فقید نیز از حضوریافته گان در شب شعر خوشه بود که با همت شاملوی بزرگ برگزار شد ! ر
شاعر معاصر اهل جنوب ( بوشهر ) زنده یاد "منوچهر آتشی" در اواخر دهه ی هفتاد در سفری که به سوئد داشت ، پس از بازگشت از مردم آنجا سخن رانده بود که از خنیاگر جنوب « رامی » از او پرسیده بودند و از آنجایی که بیشتر جنوبیها خاصه استانهای هرمزگان و بوشهر ، در این کشور سکنا گزیده اند ، در نتیجه با « رامی » و آثارش آشنایی دارند . ر
در ترانه های بومی « رامی » با سه لهجه ی هرمزگان طرف هستیم . لهجه ی " مینابی " ، " بندری " ، " بستکی " . ر
رامی در سال 1359 خورشیدی به سودای عشق نافرجام و سفر کرده اش و شاید هم به سبب شیفته گی و علاقه ی بی حدش به موسیقی و رقص و گیتار ، به "اسپانیا" سفر کرد . در مادرید و برخی شهرهای اسپانیا موفق به تماشای رقصهای "فلامنکو" و موسیقی" کولیان" گردید که بی اندازه شیفته اش بود . اگر چه این سفر ماهی به طول نیانجامید اما تاثیرش بر روح و روان ترانه هایش از آن پس کاملن مشهود است . ر
منصفی با شعر و موسیقی ملت های مختلف آشنایی داشت و ساعات بسیاری از وقت خود را به مطالعه و گوش سپردن به موسیقی نواحی مختلف جهان صرف می کرد و به موسیقی و رقص فلامینکوی " اسپانیا " و نیز موسیقی " هند " علاقه ی وافری داشت . برخی از این آثار آنچنان تاثیر عمیقی بر او می گذاشتند که براساس آن ملودی ها ، ترانه های بومی زیبایی ساخت و اجرا کرد . مانند : « گل های داوودی سفید » که از آهنگ معروف « لابویم » و ترانه ی « خاطره » که از آهنگ « رقص های مجار » ساخته ی « برامس » یا ترانه ی « مُم ما » که از آواز « لاماما » اثر « شارل آزناور » آواز خوان شهیر فرانسوی به شکلی هنرمندانه اقتباس و اجرا نمود .ر
نگاشتم که به جز ترانه های بومی ، او اشعاری آزاد تحت تاثیر شاملو نیز سروده است . بیش از صد شعر آزاد حاصل این کوشش است . بعدها و پس از مرگش در دو دفتر و به همت دوست و همکار دوران معلمی اش زنده یاد « حسن کرمی » این دفاتر به چاپ رسید . عناوین این دفترهای شعر به ترتیب سال انتشار این چنین است : ر
ر 1 . رنجترانه ها _ زمستان 78 _ نشر هفت رنگ
ر 2 . گفته های ناگفته _ سال 82 _ نشر هفت رنگ
****
***
در سال 1384 به همت نشر "ماه ریز" و تعدادی از دوستان فرهنگی اش ، مجموعه ترانه های او منتشر شد . در باب این اثر که 106 ترانه ی او را شامل می شود گفتنی اینکه ، اکثر ترانه ها دارای تاریخ سرودن هستند و به شکلی زیبا و هوشمندانه در پایان کتاب نمایه ی نامها و واژه نامه ی ترانه ها آمده است و ابتدای کتاب هم جدول " نشانه های آوانگاری" آمده است . خلاصه اینکه مجموعه ای از بومی سروده های او گرد آمده که قابل شان و جایگاه اوست در موسیقی جنوب . ناگفته نگذارم که یک " سی دی " از کارهای منتخبش که حاوی هفده ترانه ی اوست ، توسط شرکت "ماه ریز" نیز منتشر شده است . ر
در خصوص زنده گی خصوصی او بایدم گفت که زنده گی با همسری که کمترین تفاهم و توافقی با او نداشت و هنر او را به هیچ می گرفت و جز افزایش تنهایی و اندوه برای او حاصلی نداشت و علاوه بر آن غرق شدن پسر پنج ساله اش « بنیامین » در آب های حوضی در روستا، داغی عمیق و جانگداز بر رامی نهاد . این داغ تا سالهای آخر عمرش با او بود . در زمان معلمی در روستاهای « بستک » در یک شرط بندی جوانسرانه با دوستان و در حال پریدن از چاهی عمیق ، در آن افتاد و لگن خاصره پایش شکست و چندین سال دربه دری برای معالجه اش مسبب از دست دادن شغل آموزگاری و تا آخر عمر هم مجبور به لنگیدن شد . از دست دادن شغل اش نیز تبعاتی از جمله آواره گی و فقر و مشاجره و ناسازگاری با همسر را داشت . ر
در این سالهای شوم او به سبب از دست دادن شغل اش که تنها امکان تامین مخارج زنده گی بود و فقدان هرگونه منبع درآمد دیگر ، در دوزخی از فقر و تهیدستی افتاد . اینهمه رنج و مصیبت او را ناخواسته به سمت زهر کُشنده ای برد که گمان می کرد تسکین آلام اش است و سرانجام زنده گی برای او به معنای واقعی کلمه تراژدی شد و گرفتار اعتیادی سخت گشت !! ر
بدینگونه او در شب اول تیرماه 1376 خورشیدی در سن پنجاه و دو ساله گی و در نهایت یاس و نومیدی و با مرگی خودخواسته از این خاکدان بی ترحم پر کشید ! ر
*
آثار او زمینه ساز حضور جوانانی شد که بعدها با ترانه های او زنده گی کردند و خود را با چسباندن به او ، جایگاهی در عرصه ی بی هنر یافتند . ر
* روحش شاد و یادش بلند . ر
*
قلمی شد به تاریخ
1386/11/23
_______________
ر *** یاری گرم در جست و جوی زنده گی هنری « رامی » ، مقدمه ی دفترهای شعر منتشر شده او به قلم « حسن کرمی » که در متن اشاره داشتم و همچنین « شناخت نامه » شاملو تالیف " جواد مجابی " بوده است . ر