نتیجهی جامعهی استبدادزده میشود مردمانی از جنس کامنتگذاری که ادعای تمدن دارد و انگار کمی مغز یا بهتر بگویم وجود ندارد. این عده با توسل به ادعای روشنفکری و روشناندیشی و برای پیش بردن ادعای خود همان حکایتی را دنبال میکنند که پیشترها "عباس معروفی" از آن به عنوان «فریبکاری کوبیستی» یاد میکند. من از این آقای متمدن ِتا دیروز فحاش و اکنون هم فحاش! J خواستام که اگر نقدی دارد بفرستند تا ما در جریدهی "اپیزود" چاپ کنیم و نمونهی نقدی را هم در بخش کامنتها برایشان گذاشتم تا بدانند اصولن نقد چیست J اما ایشان روی دیگر سکه را نمایش دادند و چون گذشته شروع کردند به ناسزا گفتن و اینکه ما سزای فحش هستیم و...
*
روزگار غریبی که میگویند همین است نازنین! همان جماعتی که از شعر سپید فقط بلدند واژههایی ردیف کنند و بعدش بگویند شعر نوشتیم غافل از آنکه شعر سپید برای خودش قواعدی دارد و مسائلی، در دنیای بیرون هم جماعتی یافت میشوند که با سر هم کردن رویاها و افکار آرمانگرایانه گمان برشان داشته که "بکت" تشریف دارند. روزگاری در جستوجوی "گودو" بال بال میزنند و روزگاری دیگر ادای روشنفکران دههی پنجاه و امثال "نعلبندیان" را چون میمون تقلید میکنند. غافل که هر کس جَنم و شناسنامه و نثر خود را دارد. روزگاری بنده در جایی نوشتم البته با تقلید از گلستان سعدی که "افتد و دانی" برداشت و صد جا همین را تکرار کرد. دیگر بار در جایی دیگر... این کودکان گمان بردهاند اگر صد بار بنشینند و "درجستوجوی زمان از دست رفته" بخوانند برای خودشان پروستی، چیزی میشوند. J J
*
به جز آرزوی تندرستی برای این روشنفکران دوزاری چه میتوانم آرزو کنم. ضمنن بنده نامام همان است که بر آن جریدهی پرخواننده نشسته یعنی "محمود بیتا" تا کور شود هر کس نتواند دید. خانم "آنسه امیری" هم نامیست بس حقیقی که دوست صمیمی بندهاند. حال شما تا میتوانی دهان نجسات را به لغات نامبارک آلوده بفرما نه از بنده چیزی کم میشود و نه از ایشان و نه حتا از "مریم آزاد". عِرض خود میبری و حتا زحمت ما نمیداری. ما در خلوتمان به نبوغ و آیکیوی کوتولهای چون تو میخندیم. در این زمانهای که شادی کیمیاست اسباب تفریح چون مایی هستی. خداوند عمر با عزت و با برکت به شما دهاد.
*
89/5/12