Thursday, April 10, 2008

نامه ی سرگشاده ی زنده یاد "سعیدی سیرجانی" به شیخ ِ ولایت




نامه ی سرگشاده به خامنه ای
*
*
جناب آقای خامنه ‏ای
*
*
پيام عتاب ‏آميز جناب عالی را آقای صابری برايم خواند، و متاسف شدم، نه به علت اين که مورد قهر ‏آن مقام معظم قرار گرفته ‏ام و به زودی امت هميشه در صحنه حزب‏ الله حسابم را خواهند رسيد که مرگ در راه دفاع از ‏حق، شهادت است و ما مرگ شهادت، از خدا خواسته ‏ايم. تاسف و تاثرم از پندارهای باطل خويش بود و اميدهای برباد ‏رفته ‏ام درباره سعه ی صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ايران در دوران رهبری شما خواهند داشت. ر
*
*‏بگذريم از لحن توهين ‏آميز پيام که حتا قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوايی بعيد می ‏نمود تا چه رسد ‏به رهبر مسلمانان جهان. حيرتم از اين است که جناب عالی به استناد کدامين سند و قرينه و امارت مرا مرتد قلمداد ‏کرديد و نامعتقد به اسلام؟ اگر مستند به نوشته‏ های من است ای کاش موردش را مشخص می فرموديد، و اگر مبتنی بر ‏واردات غيبی است و اشراف بر ضماير که انالله و انااليه راجعون.‏
*
*‎می ‏دانم در حکومتی که مرحوم شريعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دينی و سياسی، آيت ‏الله ‏منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق‏مرگ و خانه‏ نشين و مطرودند، تکليف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی ‏بی‏ گناهی. ر
*
*‏و می دانم رهبر جليل القدری که با يک نهيبش نمايندگان مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت می خزند، البته ‏می تواند با تيغ بی دريغ تکفير حمله بر من درويش يک قبا آرد.‏

*فرموده بوديد چرا اين همه مزايای حکومت اسلامی را نديده ‏ام و به تمجيد نپرداخته ‏ام؟ اين وظيفه ی اخلاقی را شاعران و ‏نويسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولايت فقيه درآمده ‏اند بهتر و موثرتر انجام می ‏دهند. ‏وانگهی رژيمی که علاوه بر فرستنده‏ های راديويی و تلويزيونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختيار دارد چه نيازی ‏به مديحه ‏سرايی مطرودان دارد، به خصوص نويسنده کج‏ سليقه‏ ای که هرگز در مدح هيچ امير و حاکمی قلم نزده است.‏

*فرموده بوديد چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئيات اداری پرداخته ‏ام؟ از همين انتقادهای جزئی هم شرمنده ‏ام که ‏بحمدالله در اين ده سال فرصت‏ شناسان حق مطلب را ادا کرده ‏اند و بر حاکم معزول تاخته ‏اند. وضع من در زمان شاه نيز ‏مانند امروزم بود. می نوشتم و چاپ می ‏شد و منتشر نمی ‏گشت، ديکتاتور مغرور بدعاقبت می ‏پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزاده گان بر دوام حکومت خود می ‏افزايد. قطعن مقالات سانسور شده ی من در بايگانی ساواک موجود است. بفرماييد ‏مطالب از "يغما" و "خواندنيها" بيرون کشيده مرا در مقوله سياست فرهنگی، ماجرای کاپيتولاسيون، مضحکه تغيير ‏تاريخ، شعبده جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بياورند تا بدانيد بوده ‏اند مردم از جان گذشته‏ای که به هيچ دعوی ‏مبارزه و پيوستگی به دارودسته‏ ای از بيان حقايق پروايی نداشته ‏اند. ر

*‏اما در مورد کتابهای توقيف‏ شده بنده واقعا نمی دانم کجايش حمله به اسلام است يا اساس حکومت اسلامی؟ من ذاتن ‏از ريا و دروغ و تبعيض و ستم متنفرم و اين نفرت در نوشته ‏هايم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو فاسدی در ‏دستگاه حکومت حاضر اين است که انتقاد از هر مسندنشين و مسئولی حمل بر "زيرسوال بردن رژيم" می ‏شود و لطمه ‏زدن به اساس اسلام و بهانه‏ ای برای سرکوبی و اختناق و نتيجه‏ اش همين که می بينيم. ر
*
من به آنچه در کتابهای توقيف ‏و خمير شده ‏ام نوشته ‏ام عميقن اعتقاد دارم و در هر محکمه‏ ای حاضر به پاسخ‏گويی ‏ام. اگر واقعن خلاف اسلام يا حکومت ‏واقعی اسلامی است، چرا بدين شيوه ‏های غير اخلاقی با من رفتار می کنند؟ مگر مملکت قانون ومحکمه ندارد؟جناب آقای خامنه ‏ای توقع مردم مسلمان ايران از حکومت اسلامی جز اين هاست که می ‏کنند. در رژيم کمونيستی تکليف ‏خلايق معلوم است. همه فضايل و امتيازات در نيروی کار مفيد افراد ِ ملت خلاصه می ‏شود و مناصب و مقامات در دست ‏طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامع، در ممالک سرمايه ‏داری تمول و درآمد بيشتر ضامن قدرت اجتماعی ‏است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شيوه و از هر طريق صاحب آلاف و الوفی شده ‏اند. ر
*
اما در حکومت ‏اسلامی ضابطه چيست؟ آيا فضايل منحصر به نماز و دعای بيشتر است و روزه ی طولانی تر و سجده غليظ تر و لقب حاجی ‏و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسيار، يا به حکم آيه کريمه ان اکرمکم عندالله اتقيکم فضيلت افراد محصول ‏تقرب به حق است و قرب يزدان در گرو تقوی؟

*اگر چنين است اجازه فرماييد بی‏ هيچ ملاحظه و پروايی عرض کنم بسياری از اعمال سران حکومت خلاف تقواست. اين ‏را به تجربه شخصا دريافته‏ ام و اثباتش اگر خواستيد آسان است. بگذريم از دو سال اول که نابسامانی ها جواز ‏آشفته‏ گويی ها و آشفته ‏کاريها بود. در همين چندماه اخير بزرگانی که در خبرنامه ‏ها و جرايد مرا عضو حزب توده و خدمتگزار ‏شاه و مامور ساواک معرفی کردند، هم از معصيت سنگين بهتان باخبر بودند و هم از نحوه زندگی و خلق ‏و خوی من، به ‏فرض اين که با گذشته زندگی بنده آشنايی نداشتند به فيض مقام و موقعيت خويش می ‏توانستند از دستگاه اطلاعاتی ‏کشور جويای سوابق شوند و آنگاه دست به قلم ببرند، يا کسانی را مامور، که مزاحمت هايی از قبيل سنگ‏ پراندن و ‏شعارنويسی بر درويوار خانه‏ ام کنند.ر
*
*‏جناب آقای خامنه‏ ای بنده به خلاف حکم قاطع شما مسلمانی، صافی اعتقادم، و به دين و عقيده ‏ام مباهات می ‏کنم. هيچ ‏ابله مخالف اسلامی نمی ‏آيد پانزده سال عمر خود را صرف تصحيح و چاپ مفصل‏ترين تفسير قرآن کند. کسی که به ‏اسلام بی ‏اعتقاد است، با چه انگيزه ‏ای قصيده "اين بارگه که پايه‏ اش از عرش برتر است" را تقديم آستانه ی قم می ‏کند؟ ‏کسی که دلبسته اسلام نيست در شرايط حاضر خاموش می‏ نشيند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحميل ‏شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد. ر
*
‏جناب آقای خامنه‏ ای، من بيش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم از ‏شرقی و غربی در وطن عزيزم مخالفم و بيش از بسياری از مدعيان به حقانيت ِ شريعت اسلام، معتقد. به هيچ حزب و ‏دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته‏ ام و نه بعد از اين می توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتم ‏در سال ۵۷ دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمی کردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمی ‏شدم درين ‏سالهای پيری و ممنوع‏ القلمی خانه مسکونيم را که تنها مايملکم در پهنه جهان بود بفروشم و صرف معاش کنم. ‏آدميزاده‏ ام، آزاده ‏ام و دليلش همين نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشيدن جام شوکران. بگذاريد آينده گان بدانند که ‏در سرزمين بلاخيز ايران هم بودند مردمی که دليرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.‏
*
*
با تقدیم احترام - سعیدی سیرجانی