Monday, November 1, 2010

مُرده‌شور نثر و نام‌ات

پیش از آن‌که آن نامه‌ی کذایی را بخوان‌ام، از جشن‌نامه‌ی "دولت‌آبادی" در شماره‌ی 76 "بخارا" نامه‌ی پیر داستان‌نویسی ایران زنده‌یاد "جمال‌زاده" را به "دولت‌آبادی" خوانده بودم. چند نامه بود که در بخارا چاپ شده بود. البته نامه‌های متقابل دولت‌آبادی به او نیامده بود اما می‌شد حدس زد چه نوشته بوده. جمال‌زاده‌ای که در آن نامه‌ها دیدم پیری مهربان آمد که این‌روزها اگر بزرگی هم‌نام او باشد برای تشویق جوانان در هر هنری غنیمت است و کیمیا.

*

باری تا شماره‌ی آبان‌ماه "داستان هم‌شهری" را می‌خواندم و نامه‌ی "آل‌احمد" به جمال‌زاده در این شماره مرا از نویسنده‌ی "مدیر مدرسه" منزجر کرد. با خواندن این نامه که در واکنش به نقد مثبت جمال‌زاده به کتاب قصه‌ی "مدیر مدرسه" نوشته شده بود آل‌احمد شمشیر از رو بسته و فقط مانده بود فحش ناموسی بار پیرمرد کند. آدم این‌همه بی‌شرم و حیا چون آل‌احمد در این نامه ندیدم. گمان می‌کردم واقعن ایشان در زمانه‌ی خودشان روشن‌اندیشی بوده و نمی‌دانستم اگر شاملو همیشه از او دوری می‌جست نه از حسادت بلکه از رفتارهای "کیهانی" اوست.

*

عجیب نیست اگر امروز جمهوری اسلامی حتا جایزه‌ای ادبی به‌نام "آل‌احمد" دارد. بزرگ‌راه به اسم او دارد و هزار مسئله‌ی دیگر...

*

چنان در این نامه پیر قصه را نواخته بود که انگار نه انگار او نقد مثبتی بر کتاب‌اش داشته و مشوقی بوده برای حرکت‌های بعدی او. او متمدنانه و با شوری شرقی خواسته بود دست قصه‌نویس جوان را بگیرد ولی او فقط خواسته از این فرصت برای ایدئولوژی‌ای استفاده کند که امروز بلای سرزمین‌مان شده است. مرده‌شور ایدئولوژی و نام‌ات را ببرند. حق بدهید اگر از او عصبانی باشم. مرده‌شور نثر و نگاه و قصه‌ات نادان که از حزب باد بودی. نه از توده چیزی فهمیدی و نه بعدها از اسلام و...

*

1389/8/10