اینروزها را به خاطر دوچندان خواهم سپرد. اینروزها دکلمههای شاملو از «نیما» و «حافظ» خلوتام را ساخته و البته تصنیف محشر شجریان "جان جهان" از آلبوم «نوا مرکبخوانی». گاهی لازم است پاپ و راک و... را فراموش کنیم. تا مدتی روح و جانمان را به سودای آثار کلاسیک دهیم. و البته این نغمهها و صداها در بندهی کوچک از کودکی نشسته که گاه زمزمه میکنم. خاصه همین تصنیف استاد که دیوانهکننده است. مصاحبهی خواندنیاش را هم بخوانید با "چلچراغ" که نکتهها دارد.
*
دیگر اینکه سودای شنیدن آثاری از این دست خرابات میکند. شیدایات میکند. باید اهلاش باشی و گرنه در بیابان هلاک خواهی شد. در وقتی دیگر شاید مفصل از "بابک بیات" و اثر ماندهگارش با شاملو یعنی "سکوت سرشار از ناگفتههاست" نوشتم. بروید بشنوید که هر فصل از سال شنیدن دارد. خاصه پاییز باشد و پادشاه فصول به قول اخوان.
*
89/7/12
*
تیتر: مولوی