Monday, February 15, 2010

خون‌بازی


یک روز از روز "عشاق" گذشت و ننوشتیم پیامی! راست‌اش این‌روزها با اینترنت نفتی اصلن صفایی ندارد در فضای مجازی گشتن! به‌نوعی زندان شدن است و خار در پشت حمل کردن! فیس‌بوک هم هزار ماشاالله آن‌قدر صفحات‌اش سنگین است که جان‌ات بالا می‌آید خدایی بخواهی مطلبی به اشتراک بگذاری...

*

از طرفی هم نیم‌نگاهی به برادران کوشای امنیتی داری که نامه‌ها و زنده‌گی‌ات را دارند کنترل می‌کنند که نوش جان‌شان!

*

این‌جا را هم ببینید: (+) ترانه‌ای نو از داریوش با کلامی از "امیر شجره" و آهنگی از "مهرداد قادری" که هیچ‌کدام‌شان را نمی‌شناسم.

*

دیگر این‌که یک ماه مانده به پایان سال خورشیدی و خلاصه این‌روزها هر چند خیابان‌ها شلوغ‌اند اما در دل مردم هیچ بهاری نیست که نیست! فقط عشق است که اُمید می‌دهد.

*

قیصر امین‌پور در غزلی می‌گوید:

*

ای عشق به شوق تو گذر می‌کنم از خویش

تو قاف قرار من و من عین عبورم

*

بگذار به بالای بلند تو ببالم

کز تیره‌ی نیلوفرم و تشنه‌ی نورم

*

*

1388/11/26