«گذرا نوشتی بر ققنوس»
*
*
پس از انتظاری بلند عاقبت آلبوم «سیمرغ» در قدم باد بهار با آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود در آخرین ماه بهار ِ هشتاد و هفت خورشیدی به بازار موسیقی عرضه شد. آن چه قابل تامل است آوازخوانی جوان و همنسل، با تیمی از ترانهسرایان نامی و بزرگ به استثنای جوانی به نام «مهیار کاظمزاده» و البته حضور غزلی از حافظ در این آلبوم حضور دارند. یک آهنگساز(فریدزلاند) و دو تنظیمکننده(تیکران ساکیان، واهان اسکندریان) هم بار آلبوم را به دوش میکشند! ر
*
از منظر نگارنده ترانهها انگار همه بر سر یک میز نوشته شدهاند!! ترانهسراها تعبیرات و واژههای خود را که بارها و بارها مورد استعمال ترانههای پیشینشان بوده را به هم قرض دادهاند!! «جنتی عطایی» و «سرفراز» قصد داشتهاند به فضاهای نوتر برسند! «قنبری» هم در ترانهی «معجزه» از واژهها و ترکیبات دگران استفاده کرده و اگر کسی دیگر چنین میکرد حساباش پاک ِ پاک بود!!!! ر
*
محض نمونه در این ترانه این ترکیبها و واژهها به گوش میرسد: (معجزه و تاج و ناودون و میدون _ جنتیعطایی)، (نفس نفس _ هما میرافشار)، (پاسخ پرسش ِبی جواب _ محمدعلی بهمنی). ر
*
حال با این اوصاف میتوان این ترانه را نو دانست؟ به گمان نگارنده ترانه بر آهنگ نوشته شده است! یک مصرع ترانه که جای تامل دارد و تاویلی را در من ایجاد کرد و شاید همین، ترانه را نجات دهد این است: ر
راه شیری فرش ِ طلا، من و تو هم خود ِ خدا
من با این مصرع و با توجه به موضوع ِ بینامتنی در ادبیات، که متن یا واژهها نقش یک پُل را بین اثر و دیگر آثار دارند، «شیرین و فرهاد» در ذهن شکل میگیرد! واژهگان «شیری» و «فرش» هستند که با خود و در ادامه «من و تو» را به سمت «شیرین و فرهاد» به ذهن میآورند!! ر
*
*
اما «یار حافظ» ملودیای که بر آن نشسته با فضای شرقی غزل همخون است و البته تم ِ آهنگ شرقیتر شده و دلنشینتر! باقی تنظیمها در حد ِ قابل قبولیاند! اما جای ترانههایی با مضمون معترض خالی است. خاصه آن که ترانهسراهای این کار بارها و بارها به این فضاها قدم گذاردهاند! شاید آوازخوان را در حد و اندازهی اعتراض و اجتماع ِ سیاسی ندیدهاند!! در کل ترانهها از روزهای خوب نویسندهگاناش فاصله دارد!! ر
*
اما «راستین» هنوز صدا و تحریرهایاش، خود را پیدا نکرده و در چنبرهی صدای اصلی(ابی) زندانیست!! هر چند آهنگساز هم در این بین مقصر است! او که خود بارها با صدای اصلی به میدان آمده و زیر و بم کار او را میداند بایستی «راستین» را به سمت و سویی دیگر میبرد تا شنونده با گونهای دیگر و رنگی دیگر از صدا مواجه میشد. ر
*
در کل آلبومیست که در این آشفتهبازار پاپ ایرانی گوش را آن چنان خراش نمیدهد. اما «راستین» بداند که ماندن در این عرصه و به خصوص اگر بخواهد حرفی و صدایی برای آیندهگاناش باشد، باید از رنگ صدای خود بهره ببرد و از تحریرهای نخنما شده بپرهیزد! ر
*
*1387/4/8