بهار بهاره امسال، موقعه كاره امسال
بهجای جو و گندم، كاشتن داره امسال
يه خونه بی عزا نيس، يه سفره توش غذا نيس
جزء اونا كه اميرن يه آدم ِ رضا نيس
*
«شعر وترانه مُردن، شاعرا رو شمردن
شبی كه عروسی داشتن، به جشن گوله بردن»
ده به ده بچههاشون بريده دست و پاشون
نصف شبا تو زندون، در ميارن چشاشون
يه كوچه نيس ببينی، داغ جوون ندارن
اينهمه عاشق اونجا نام و نشون ندارن
*
از اونهمه قشنگيا خبر نيس
وطن نگو اونجا ديگه وطن نيس
تو كوچههاش چوبهی داره اونجا
آدمكشی خودش يه كاره اونجا
*
برابری، برادری دروغه
تو صف مُردنم بری شلوغه
منبر و مسجد مثل قبلهگاهه
ارزش جون قيمت پَر كاهه
هيشكی به فكر هيشكی نيس عجيبه
آدم تو آب و خاکشم غريبه
*
قوم مغول اومده باز دوباره
يخ زده مغز مردم بیچاره
آفت طاعون زده جاليزارو
با نعش مردم میسازن ديوارو
نه راه پس داری نه راه پيشی
حرف بزنی همونجا كشته میشی
بهار بهاره امسال موقعه كاره امسال
بهجای جو و گندم كاشتن داره امسال
*
*
ترانهسرا: مسعود امینی
ملودی و تنظیم: منوچهر چشمآذر
آوازخوان: حُمیرا
*
***
با سپاس از :"حمید"
*
1389/1/7