«واجبالنوشتن»
*
*
گاهی وقتهایی هست که با همه گرفتاری واجبالنوشتن میشوید و انگاری اگر ننویسید، به خود و شعارهایتان خیانت کردهاید و ربطی به این ندارد که قبلهتان «مکه معظمه» باشد یا «بیتالمقدس»!! پارسا باشید یا گبر یا قرمطی و رافظی... آری اکنون واجبالنوشتن شدهام و روشنفکران پُرمدعا را به چالش میکشم و میگویم بروید کشکتان را بسابید آقاجان و آنهمه الکی و ... شعار ندهید! برای یکبار هم که شده موافق جریان رودخانهی توهمزدهتان حرکت نکنید باباجان! این رودخانه به شورهزار خواهد ریخت...
*
پیش از نوشتهی عزیزمان «رضا علامهزاده» که بسا با آن موافقم و انگاری حرف دل همه آزاداندیشان را نوشته است، «مسعود بهنود» عزیزمان در تلویزیون صدای امریکا به نوعی به این مسئلهی «غزه» اشاره داشت و گفت بستهگی دارد در چه برههای از زمان به این قصه فکر کنیم و بیاندیشیم... به هر حال با هر توجیهی که باشد مشتی انسان را به دیار عدم بردن، جنایت و خیانت است آقاجان... «بهنود» یک نفر و یک دولت را مقصر نمیداند و برای اسرائیل هیچ توجیهی قایل نبود که جنایت کند و در بیخبری نفسها را حبس کند!
*
اول نوشتهی «علامهزاده» را بخوانید بیهیچ کم و کاستی با رسمالخط خودشان که وبلاگشان فیلتر است:
*
میدانم هیچ کس برای گرفتن خبری در مورد فاجعهی غزه به این صفحه مراجعه نمیکند. این را هم میدانم که نظر من در این مورد نه تنها به گوش بازیگران اصلی این تراژدی نمیرسد بلکه اگر هم اتفاقا مشابه نظر صاحبنظری شناخته شده و متنفذ باشد باز هم تاثیری در حل مشکل ندارد. اما من که خودم این را میدانم، چرا باز سرم را زیر نمیاندازم و نان و ماست خودم را نمیخورم، برمیگردد به این واقعیت که گاهی نکتهای را در جائی میبینم که هر چه جستجو میکنم در تعبیر و تفسیرهای دیگران نمیبینم. و آن نکته در این مورد بخصوص این است:
*
اسرائیل فقط نام یک کشور، مثل باقی کشورها، چه کوچک چه بزرگ، چه باستانی چه جدید، چه قوی چه ضعیف، چه پیشرفته چه پسمانده، و چه ثروتمند چه فقیر، بر روی کره زمین نیست. اسرائیل ضمنا نام عزیزدردانهی یکی از بزرگترین، جدیدترین، قویترین، پیشرفتهترین و ثروتمندترین کشورها بر روی کره زمین است که در کتاب جغرافیا، ایالات متحده آمریکا نامیده میشود.
*
از این رو همه باید در گفتار و رفتارشان با اسرائیل نکاتی را رعایت کنند که در مورد هیچ کشور دیگری بر روی کره زمین، حتی کشور ایالات متحده امریکا، مجبور به رعایت آن نیستند. گفتم همه، منظورم به معنای دقیق کلمه، همهی کسانی است که به حقوق بشر باور دارند و دنیا را از خشم و نفرت و دشمنی خالی میخواهند، و همانقدر از عمکرد «حماس» و اعمال تروریستیشان رنج میبرند که از قانونشکنیهای خود اسرائیلیها، میخواهد رئیس جمهور فرانسه باشد یا پادشاه اسپانیا، میخواهد خبرنگار بیبیسی باشد یا گزارشگر سیانان، میخواهد منِ وبلاگنویس باشد یا توی وبلاگخوان؛ مگر اینکه پیهِ اتهام ضدیهود و نئونازی بودن را به تنشان بمالند و از اینکه آنها را با کجاندیشانی همچون محمود احمدینژاد یکی بپندارند ککشان نگزد.
*
یک نمونهی آشکار به دست میدهم و بیش از این خطر نمیکنم! امشب دهمین شب است که بمباران غزه ادامه دارد و هنوز اسرائیل به هیچیک از صدها خبرنگار رسانههای عمومی که در مرزهای غزه مستقرند اجازه ورود به آنجا را نداده است. این عمل در تاریخ خبررسانیِ دو دهه اخیر، که اوج عصر ارتباطات به حساب میآید، بیسابقه است. بستن تمام راههای ارتباطی، نه تنها برای رساندن آب و غذا و دارو، که حتی برای ورود نمایندگان رسانههای معتبر جهانی که عموما دوستان قسم خوردهی خود آنانند با هیچ معیاری قابل توجیه نیست. هم اکنون ایالات متحده آمریکا در دو جنگ درگیر است و در هیچکدام از آنها راه برای خبررسانی رسانهها بسته نیست، ولی این بار، در فاجعهای که هم اکنون در غزه در جریان است، چون این ممنوعیت نه به دست خود آمریکا که توسط عزیزدردانهاش اعمال میشود هیچکس حق اعتراض ندارد، حتی خبرنگاران شبکههای خبری خود آمریکا!
*
دیدید که حرف حساب آقاجان، جواب ندارد! حال برای اینکه فضا را عوض کنم اول یک ترانه را برایتان پیشکش میکنم از «سلین دیان» که عزیزی برایام با ترجمهی زیبایش فرستاده و خلاصه حالی به حولی... بااجازهی او برگرداناش را ویرایش مختصری کردهام و اگر جایی به نظرتان مشکلی دارد، مسئولیتاش با من است. با کلیک روی عنوان ترانه میتوانید دانلودش کنید:
*
*
*
I was waiting for so long
For a miracle to come
Everyone told me to be strong
Hold on and don't shed a tear
*
Through the darkness and good times
I knew I'd make it through
And the world thought I'd had it all
But I was waiting for you
*
Hush now I see a light in the sky
Oh it's almost blinding me
I can't believe I've been touched by an angel with love
*
Let the rain come down and wash away my tears
Let it fill my soul and drown my fears
Let it shatter the walls for a new sun
A new day has come
*
When it was dark now there's light
Where there was pain now's there's joy
Where there was weakness I found my strength
All in the eyes of a boy
*
Hush now I see a light in your eyes
All in the eyes of a boy
*
I can't believe I've been touched by an angel with love [x2]
*
Hush now
A new day
***
«یک روز تازه آمده»
*
مدتهاست منتظر بودم
منتظر آمدن یک معجزه
همه میگفتند قوی باش
ادامه بده و اشک نریز
از میان تاریکی و زمانهای خوب
میدانستم که ازشان میگذرم
و دنیا فکر میکرد همه چیز را سپری کردم
اما من منتظر تو بودم
*
نوری در آسمان میبینم
آه! تقریبن کورم کرده است
نمیتوانم باور کنم که یک فرشته با عشق مرا لمس کرده است
*
بگذار باران ببارد و اشکهای مرا با خودش ببرد
بگذار روح مرا سرشار کند و هراسهایام را در خود غرق کند
بگذار برای یک خورشید تازه دیوارها را بشکند
یک روز تازه آمده
*
تاریکی بود و حالا نور هست
درد بود و حالا شور هست
ضعف بود و حالا قدرت هست
همهاش در چشمهای یک پسریست
*
اوه...ساکت حالا! نوری در چشمانت میبینم
همه را در چشمان ِ پسری میبینم
نمیتوانم باور کنم یک فرشته با عشق مرا لمس کرده است
*
اوه...حالا
یک روز تازه
*
*
*1387/10/18پانوشت:
_______________________
پرده بالا از نقاش برجسته «مانچ» به اسم «فریاد»