طبق قرار معمول ِ همهی این سالها یکبار دیگر جناب «قنبری» از جایی رانده شد و این دقیقن پیشبینی دوست و همراه عزیزم «آنسه» بود که چند ماه پیش در پی برنامهی «Un Cut» در مقالهای به درستی اشاره کرد و حالا آقای «قنبری» روایتاش به گونهای دیگر است! نخست روایت او را از رادیو« صدای ایران» برنامهی "قدغنها" بخوانید:
*
«دوستان خوب من نگراناند که کار تلویزیونیام، برنامهی «Wanted»، "دلخواستهها" چند هفتهای است که تکراریست!! حق با شماست! به یاد دارید که در این باره در قدغنها چند هفته پیش اشارهی مختصری داشتم. و اینکه دوست میدارم این برنامه را به روی سایتام ببرم و چنین خواهم کرد! در این فاصله اما اگر یک رسانهی سالم و حرفهای، یک رسانهی مستقل، که به جایی بند نباشد، بخواهد "دلخواستهها" را پخش کند، بیشک با پاسخ مثبت من روبهرو خواهد شد! چرا که میدانم همه صاحب اینترنت نیستند، همه در برابر اینترنت ننشستهاند! به ویژه در ایران با سرعت پایین! و بعد داستان فیلتر کردن سایت و... نظام نابلدان و کودککشان، بساط ننگین ِ سیاهکاران ِ دلپوک گفتم که حتا از یک برنامهی تلویزیونی، از یک سایت میهراسد! اما خب فیلترشکن را برای چنین روزهایی اختراع کردهاند! غم نیست! بچههای هوشیار ایران همه زنجیرها را پاره خواهند کرد! این گروه زشتروی ِ زشتپندار ِ زشتگفتار که خود را صاحب بهترین کلام میداند اما گفتم که از یک سایت از یک برنامهی تلویزیونی –رادیویی میهراسد! بگذار بترسند! بترس تا نترسیم! اما در باب قطع شدن "دلخواستهها"! این وظیفهی رسانهی مربوطه است که خبر تمام شدن برنامه را با مردم قسمت کند! اما از آنجا که دوستان اخلاق حرفهای ندارند، چنین نمیکنند! و این نخستینبار نیست که با چنین مسئلهای روبهرو میشویم! هربار که برنامه قطع شده است، من از صاحبان آن رسانه خواستهام که خبرش را به مردم بدهند! اما از آنجا که همهی کارهاشان این شکلی است، زیرمیزی و پنهانی، چنین نمیکنند! به هر دلیلی که هست، نمیدانم چرا! ولی خبرش را با مردم قسمت نمیکنند! که یک جوری به بازی ادامه بدهند! حالا چند هفته هم برنامهی تکراری پخش میکنند، با این فکر که یا برنامهساز از ترس، نمیدونم از ترس چی! ولی از ترس اینکه مبادا کسی بگوید: آقا چرا پس نمیتونه ادامه بده به کارش در یک رسانه! برمیگرده سرکارش یا به هر حال به دست فراموشی سپرده میشه! اما دوستان نه من را میشناسند، و نه این حرفه را! بازی این شکلی نیست! من به زودی یک نامهی سرگشاده بر روی سایتام میگذارم! در آن نامه میگویم که چرا برنامه متاسفانه در ماه ششم به پایان رسیده است؟!! کار کردن در فضاهایی که برای امضای خود یا برای قرارداد و قول و قرارهای حرفهایشان ارزش قائل نیستند، کاریست ناممکن! من در این پنج ماه و چند هفته بیوقفه کوشیدم تا از هیچ، از هیچ، چیزی دیدنی و شنیدنی بسازم! با دست خالی، در برابر همهی قصههای غمانگیز، بازیهای زشت لوسآنجلسی، ایستادم اما تا حرمت گوش و چشم و هوش شما را رعایت کرده باشم! قصههای ریز و درشت بسیاری را تجربه کردم که هر کداماش به "نمایش قدغنها" شباهت دارد! که به زودی شاید چند تا از این قصهها را در همین «قدغنها» بشنوید! چرا که هیچ سلاحی چون طنز کاری و موثر نیست!»
*
جناب قنبری روضهتان را در عین تکراری بودن شنیدیم(من و دوستان البته) و در دلمان برایتان آرزوی پیروزی کردیم و من یکی به نوبهی خودم دلام براتان خدایی سوخت! خدایی بدفرم دلام به حالتان سوخت! اما بپردازم به نکاتی در خصوص این روضهی حیرتانگیز! اول اینکه به «آنسه»ی عزیزمان درود میفرستم با پیشبینی خارقالعاده و بسی دوراندیشاش در خصوص اخراجتان از تیوی تپش(بی اخلاق حرفهای) که کمتر کسی به ذهناش خطور میکرد، هنوز آبهای برنامهی افتضاح «آنکات» از آسیاب نیفتاده، محترمانه عذرتان را بخواهند و آقا خداحافظ شما!!
*
نکتهی دیگر دروغ شاخدارتان که میخواهید برنامه را بر روی اینترنت ببرید و... بعد از آنسو رسانهی حرفهای طلب میکنید و به نوعی گدایی که آقا یکی دست ما را بگیرد، علیلم و فقیرم و... میگویید که این رسانه به جایی امیدوارم بند نباشد! مگر شما از قبل نمیدانستید که «تپش» به جایی بند است و درهی گرگهاست؟ چه شد که یکبار «علی کوچیکه» اخ شد و پیف؟؟ این رسانهی حرفهای به جایی بند شد و دیگر اخلاق حرفهای ندارد؟! و... آقای قنبری یعنی اینهمه مخاطبان شما آیکیوی پایین دارند؟ یا خدای ناکرده در سنی هستید که به بیماری آلزایمر دچار شدهاید و به یک اورژانس فوری نیاز دارید؟ خدایی من از همکاران قنبری خواهش میکنم به داد این بینوا برسند که روزی روزگاری بهترین ترانهنویس نوین بوده و به گردن همه حق دارند!! همه از او ترانههای خوبی گرفتهاند و نگذارند یکی از اضلاع مثلث ترانه با این مهملات از دست برود!
*
ضمن خبر تعطیل شدن برنامهی_بهتر است بگوییم اخراج شدنتان از تپش_ دلخواستهها، خبر فیلتر شدن سایتتان هم اعلام میشود که بگویید آقاجان دست از سرکچل من بردارید که با یک سایت فیلتر شده چگونه از ایران میخواهید برنامه ببینید و... آنهم با سرعت «دیالآپ»!! پس صاحبان رسانهها به دادم برسید تا رسوا نشدهام! من هم شرط میبندم که عمرن اگر بتوانید برنامهتان را بر سایت بگذارید!! تازه همان نشریهی «آرتبیت» را بگذارید، این یکی پیشکش!!
*
تازه در همین ششماه در «دلخواستهها»ی "تپش" چه شاهکاری داشتید که صاحبان رسانهها بخواهند، دوباره ریش و قیچی رسانهشان را بسپارند به شما و تکرارهای سالیان پیش شما را ببینند؟! حرفها و برنامههای تکراری و ازمصرف گذشته که از گروه راک «بیتلها» آنسوتر نرفتید! ترانههای تکراری خودتان اما اینبار بر تصاویری دیگر! خجالت هم خوب چیزیست! البته آقای «امیرقاسمی» که به هدف خود رسید و انتقاماش را در برنامهی «آنکات» به شکلی موزیانه از شما گرفت و چنان سرتان را با پنبه برید که وقتی از توهم خارج شدید دیگر کار از کار گذشته بود! پیش دو همکار که آبرو و بروبیایی هم داشتید دیگر سرتان بلند نیست حتا! منظور خانم «گوگوش» و «مهرداد آسمانی»ست!!
*
چرا وعده به فرداها میدهید و همین حالا اعلام نمیکنید قطع برنامه از روی چه دلیل موجهی بوده و قرار است نامه برای چه ارگانی بنویسید و مثلن این ژستها یعنی چه؟؟؟؟ میخواهید از «امیرقاسمی» باج بگیرید؟ عمرن اگر بتوانید ذرهای حتا از او کم کنید! خوب او و نفوذش را بین هنرمندان میفهمید، پس با نان خود بازی نکنید و نگذارید همین لقمهای هم که به شما میرسد برای همیشه قطع شود!! آخر یک مشت دلار اینهمه ارزش داشت که به روز سیاه بنشینی؟
*
اینها همان «کارما» و مکافات عمل است که "مریم" عزیز روزگاری وعدهاش را به شما داد!! یادتان هست؟؟ حتمن در این خصوص دیگر آلزایمر ندارید! چرا که هر هفته با بهانه و بیبهانه فیلتان یادش میکرد و... ترانه و نمایشنامه پخش میکردید! ما مثلن هواداران دیروز شما که خوب میفهمیم اینهمه دلتنگی از کجاست!! اما از قدیم گفتهاند: چاهکن همیشه ته چاه است آقای قنبری!
*
من به عنوان هوادار دیروزت آرزو میکنم صاحب رسانهای پیدا شود و دستات را بگیرد تا در آینده به بهانهی فیلتر شدن سایتتان، آن را دیگر تعطیل نفرمایید و بتوانید حق سالیانهی دامیناش را پرداخت کنید تا هواداران سینهچاک امروزتان از وجود پربرکتاش برای خرید "سیدی" و "کتاب" و اشتراک نشریه استفاده کنند!! خلاصه آرزوی "سبزیتان" را در رسانهای حرفهای البته با اخلاق حرفهای دارم!
*
*
1387/8/7