فروغ شعر زیبایی دارد که میگوید: "زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت!" حالا زمان که سهل است، روزگاری بر ما میگذرد و آنقدر پریشان ِ روزمرهگیها هستیم که فراموشمان میشود چند سالمان است و گرد پیری بر چهرهمان نشسته است! در اینطور موارد از ترس اینکه به افسردهگی متهممان کنند، سریع شال و کلاه کرده و به کوچه میزنیم و مینویسیم: بگذریم! ر
*
دو هفتهی گذشته عرصهی "نت" آبستن حوادثی بود و ما هم طبق معمول بعد از آبها از آسیاب افتادنها یادی میکنیم و گذری داریم بر اتفاقات هنری و احیانن فرهنگی!! ر
*
نمایشنامهی «خرده جنایتهای زناشوهری» نوشتهی "اریک امانوئل اشمیت" پس از پخش از شبکهی چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران، سروصدای کوتاهی کرد و خاموش شد!! عدهای نوشتند که از «فرهاد آییش» کارگردان این اثر بیش از اینها انتظار میرفت و خلاصه با انتخاب بازیگران سینمای ستاره، کارش لنگ شده و نمایشنامهی تلویزیونی حق کتاب را ادا نکرده است و... من هم که خود نمایشنامه را نخوانده بودم متوجه شدم که بازیها گویای همهی مطلب نیست و جایی از کار میلنگد! اما انصافن از تلویزیون دولتی ما چه انتظاری داریم؟ ر
*
مورد دوم اکران فیلم «دعوت» به کارگردانی "ابراهیم حاتمیکیا" بود. ایشان انگار از سینمای «جنگ» دست شستهاند و به سینمای به اصطلاح «گیشه» علاقه نشان دادهاند!! باز هم این تغییر موضع جای شکر دارد! باز هم من پیشترها به سینمای «جنگ» این آقا ارادت نداشتم و اصولن به سینمای جنگ هیچ ملتی ارادت ندارم!!!! حالا هم که به این ژانر جدید و گیشه برگشتهاند هم زیاد برایام مهم نیست که چه دسته گلی به آب داده است! امیدوارم دست گلاش آنطور که بعضیها فیلم را دیدهاند، خوش عطر و خوش بو بوده باشد! که انگاری نبوده است! ر
*
کتاب «فرانی و زویی» اثر جناب_خوب شد این جناب را پیش از نام نویسندهاش یادم آمد_ «سلینجر» هم به صفحهی صد رسیده است و کماکان در چنین مواقعی میگوییم برایمان اسپندی چیزی دود کنند!! حالا دارم نتیجه میگیرم که محتوای کتاب بدک نیست و این برگردان ِ الکن مترجم است که روی اعصابمان راه میرود و لاغیر!! خلاصه مشکل از گیرندهها نیست و همچنان به زندهگی امیدواریم!! ر
*
چند ترانه هم این چند روزه حسابی حالام را جا آورده که معجونی از ترانههای میهنی و خارجکی بوده است! ترانههای میهنی از «رازقی» و «شبشکن» و «شب شیشهیی» و «غریب آشنا» بگیرید تا «جنگل جاری» و «نازنین» و ترانهای فرانسوی که لینکش را برایتان میگذارم! ر
*
البته ترانههای میهنی هر چه غبار بر آنها مینشیند تازه میفهمیم چه گنجهایی هستند و ما گاهی به سرعت باد از پیششان عبور میکنیم! توصیهی موکد که ترانههای قدیمی را دریابید، پیش از آنکه به حسابتان رسیدهگی کنند(منظور آن دنیاست!) ر
*
برای تو هم زمزمه میکنم که خیالات جمع ِ جمع باشد: ر
*
*
سهمی از رجعت ِ انسان
سهمی از خدا شدن باش
سهمی از معجزهی عشق
سهمی از معراج من باش*
*
*
پانوشت
_____________________
* رازقی – ایرج جنتی عطایی
پردهی نقاشی از سالوادر دالی