Monday, May 3, 2010

تظاهر کن اَزم دوری، تظاهر می‌کنم هستی


سال‌هاست شاید از ته دل عاشقانه ننوشتم. دیشب که ترانه‌ی تازه‌ی داریوش را شنیدم البته بی‌کلیپ که از "امید ایران" پخش شده بود بار دیگر رفت‌ام به سال‌هایی که این حس ملایم در زیر پوست نوجوانانه می‌رفت و دل و دست و قلم هوای عاشقانه نوشتن می‌کرد. می‌گفت این شب‌ها با دل‌تنگی‌ها چه می‌کنی؟ گفتم تظاهر کن اَزم دوری، تظاهر می‌کنم هستی!

*

تظاهر عاشقانه در این ترانه آدمی را آتش می‌زند. خوش‌حال‌ام دوستان جوان میهن جای بزرگان را پُر کرده‌اند و حرف امروزمان را آن‌جوری زمزمه می‌کنند که حال و هوای ما را دارد. سپاسی ویژه از داریوش عزیز که حمایت او از بچه‌های ایران پلی‌ست تا صدای خفه‌شده‌ی اینان به گوش همه‌گان در تیراژی وسیع برسد.

*

سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتُ گم کردم که پایان من این‌جا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب هُرم دستاتُ به آغوش‌ام بدهکارم

*

تو با دل‌تنگیای من، تو با این جاده هم‌دستی

تظاهر کن اَزم دوری، تظاهر می‌کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکین‌ام

صدایی تو جهان‌ام نیست فقط تصویر می‌بینم

یه حسی از تو در من هست که می‌دونم تو رو دارم

واسه برگشتن‌ات هر شب درا رو باز می‌ذارم

*

*

ترانه‌سرا: روزبه بمانی

آهنگ: علی‌رضا افکاری

آوازخوان: داریوش اقبالی

آلبوم: دنیای این‌روزای من

*

1389/2/13