Monday, October 12, 2009

مدار صفر درجه


«در مدار بلاگ‌ها»

*

از روزی که بلاگ‌ها پا گرفتند و مثل نوزادان تاتی تاتی کردند و خلاصه انقلابی شروع شد در این مجازستان، هر که به فراخور سلیقه و دغدغه‌های‌اش به این کُنج خزید و خلاصه با توجه به جو بسته و سترون میهن بهترین رسانه را در زدن حرف‌هایی دید که در روزنامه‌ها یا مجلات کشور مجالی برای آن نبود.

*

کار بدان‌جا رسید که مسائل خصوصی و تخت‌خوابی هم مجال و فضایی یافت که مطرح شوند. کسانی از تجربیات هم‌خوابه‌گی‌هاشان با فلانی و بهمانی(خواه در خیال یا واقعیت)می‌نوشتند و بلاگ‌هایی پو.رنو هم شکل گرفت. از سال82 خورشیدی که فیلتراسیون بلاگ‌ها و سایت‌ها آغاز شد، دست‌رسی هم به این‌گونه بلاگ‌ها هم کم‌تر و کم‌تر شد. دیگر کار به‌جایی رسید که کسی خواننده‌ی این مسائل نبود. اما بودند و هنوز هستند بلاگ‌ها و سایت‌هایی که علاقه و دغدغه‌ی خاصی به صک.ص دارند.

*

چند روز پیش یکی از این سایت‌بلاگ‌های معروف از خوابیدن با 12 نفر نوشته بود که به قول خودش مثل رُمان آقای «مارکز» از آن یاد کرده بود. ایشان در تجربه‌ی آخرش به تلخی از آن یاد کرده بود. او نوشته بود که اسامی همه‌ی آنان که با او خوابیده بودند را یادداشت کرده و جوری در پایان از آن یاد کرده بود و خودش را به «مارکز» وصل کرده بود که انگار رسالتی بزرگ را به انجام رسانده است. البته چاردیواری اختیاری ایشان است و مختارند هرچه می‌خواهند بنویسند و من و شما می‌توانیم خواننده‌اش باشیم یا نباشیم...

*

برای شخص بنده عجیب جایی بود که این آقا در چند ماه گذشته و دقیقن بعد از اتمام انتخابات چنان از وقایع اخیر می‌نوشت و چنان هم‌بغض ایام بود که من گمان کردم دیگر یکی از وبلاگ‌های جدی این اواخر هستند. حال یهویی(به قول نسل امروز) در یک پُست شخصیت و اخلاقی را به نمایش می‌گذارد که اصلن با طبیعت پیش از این‌اش سنخیت و نزدیکی نمی‌بینم. به هر روی من مخالف با شخصی‌نویسی یا از این‌گونه مسائل یاد کردن نیستم اما هر فضایی که نمی‌شود به این مسائل پرداخت! یا صرفن بلاگ‌تان را پور.نو کنید یا به مسائل اجتماعی-سیاسی بپردازید. این‌گونه پرداختن به نظرم مثل رستورانی می‌ماند که علاوه بر غذا به شما مثلن خدمات پُستی و روادید و... هم ارائه کند!

*

شاید من اشتباه می‌کنم و نگاه‌ام به این مقوله غلط است. نظر شما چیست؟

*

در ادامه‌ی همین بحث چیزی که امروزه در فضای بلاگ‌های فارسی به‌فور بدان مبتلاست، ارو.تیک‌نویسی‌ست. باز هم اشکالی در آن نمی‌بینم اما به‌گمان‌ام فضای بسته‌ی جامعه و اجتماع‌مان خاصه بعد از انقلاب‌اسلامی، جامعه را به سمتی برده که با پیدا کردن یک فضای امن به عقده‌های خود مجالی برای پاسخ یافته است. معروف‌ترین بلاگ‌های فارسی امروزه یک پُست درمیان به بهانه‌ی کتابی، فیلمی، دل به دریای ارو.تیک‌نویسی می‌دهند و خودشان را برهنه می‌کنند. فکر و اندیشه‌شان را در برابر قضاوت خواننده‌گان می‌گذارند. به گمان‌ام این راهی‌ست شاید که باید طی شود. اما کاش این راه به زیبایی و از منظری زیباشناختی بدان نگریسته شود. چند سال پیش در بلاگی و در بخش کامنت‌ها از قول «عباس معروفی» سخنی نوشتم که کسی را خوش نیامد. همه‌ی حرف و حدیث آقای «معروفی» این بود که هُنر آن نیست که شما برهنه‌نویس باشید بلکه مهم این است که زاویه و نگاه شما به شکلی هُنری به آن بپردازد. و گرنه چه فرقی‌ست بین یک نویسنده(در این جا هنرمند) و یک شوفر یا لات محله با دهان‌دریده‌گی‌های‌اش... اما آن شخص به هیچ صراطی مستقیم نشد و گمان بُرد داریم مُچ‌اش را می‌گیریم و به ریش‌اش می‌خندیم...

*

دیگر این‌که آفتی شده این بلاگ‌ستان وقتی هر کس با یک نثر و یک نگاه در دو بلاگ یا سایت می‌نویسد اما با دو نام متفاوت! شما می‌دانید هدف ایشان چیست و به دنبال چه می‌گردند؟

*

1388/7/20