Saturday, September 5, 2009

هُنر ایرانیان

«تاریخ طبری یا تبری!!»

*

این روزها زمین را به زمان دوختن عادت بسیارانی شده است. خب چه اشکال دارد بگذار چنین کنند. یک پای این قضیه تلویزیون «پارس» است و برنامه‌ی جناب مورخ و همه‌چیز دان «بهرام مشیری» که طرف‌دار کم ندارد. ایشان ضمن اراجیفی در هر برنامه نتیجه می‌گیرند روزی عرب‌ها متمدن بوده‌اند و روزی دیگر پاپتی و بیابان‌گرد و مستوجب آیه‌ی شریفه‌ی خدای خودشان که "بابا جان کدام اسلام و چه کشکی؟!" ایشان با پروپاگاندایی که تخصص ویژه‌ای در آن دارند چنان ضربه به تاریخ و ادبیات پارس‌زبانان آورده و حتا «شه‌نامه» خوان هم شده است. بسا مبارک‌ها باشد.

*

البته که دوستانی هم هستند از شدت بیزاری از رژیم اسلامی با حرف‌های صدمن یه‌غاز آقای «مشیری» موافق‌اند. چرا که منطق ایشان را و صدالبته تحلیل ایشان را درست و بی‌غلط می‌دانند. حضور انور این دوستان عارض شوم که هر تحلیلی از تاریخ، باید بر مبنای هزار و یک شاهد و ادله‌ی منطقی باشد و همین‌جور شکمی نمی‌توان حکم کرد فلانی جانی بوده و بهمانی قاتل. فلان دین مشکل اساسی دارد و بهمان مسلک مشکل عقلانی! چرا که این‌جا نوشته و خلاص! زنده‌یاد "عبدالحسین زرین‌کوب" به تفصیل در کتاب "تاریخ در ترازو" به همین مباحث اشاره دارد و در آن‌جا نشان می‌دهد که بعضی حوادث تاریخی را باید چه‌گونه کالبدشکافی کرد و سند و مدرک آورد.

*

این آقای «مشیری» که بی‌اندازه مدعی مطالعات جامعی در مورد تاریخ خاصه تاریخ اسلام هستند هر بار از «تاریخ طبری» سند می‌آوردند که ببینید پیغمبر اسلام(ص) چه کرده و حضرت علی(ع) چه قاتل و جنایت‌کاری‌ست!! از آن‌طرف از رحمانیت و انسانیت و آزاده‌گی همینان در تاریخ ایشان خبری نیست. فقط ساز را بلدند از سر گشادش بزنند! عده‌ای از مردم ما هم که از جایی دیگر دل‌شان خون است این حوادث تاریخی را که تازه معلوم نیست صحت‌شان درست است یا خیر را باور کرده و ایمان چندین و چند ساله‌شان به باد فنا می‌رود. حال از ایمان که بگذریم از انسان‌هایی شریف از نژاد عرب هم کینه به‌دل می‌گیرند و زین پس هر عرب‌زبانی را به‌چشم دشمن می‌بینند!

*

باید بگویم که تاریخ طبری اول این‌که از سه منبع روایت کرده است. این منابع مورد استناد جناب «طبری» علیه‌رحمه الزامن حرف راست ننوشته‌اند که ما با استناد به‌آن بخواهیم نکته‌ای را ثابت کنیم. هنوز «تاریخ هرودوت» بنا به اقوال بسیاری از مورخان بزرگ از این تاریخ جناب «طبری» مورد اعتمادتر است اما از آن‌جایی که «طبری» خود مسلمان بوده و زاده‌ی "طبرستان" ایران، مورد وثوق امثال مشیری است. البته به این مقوله مسائلی از رذالت‌ها و ستم‌هایی را هم اضافه کنید که از قلم جناب «طبری» نیفتاده است. جناب «طبری» که درود خدا بر او باد، یک تاریخ تحلیلی ننوشته است و فقط روایات را در قضایای اسلامی، از این و آن جمع‌آوری کرده و جایی نظر خودش را از این حوادث ننوشته که به قول این مورخ این مسائل اصلن محلی از اعراب دارند یا خیر! آیا این حوادث درست هستند یا خیر؟ اصلن شما نظر و سلیقه‌ی «طبری» را در این تاریخ ندارید. فقط «طبری» راوی‌ست و تحلیل نهایی را به عهده‌ی آینده‌گان گذارده است و بس! اما در روایت «هرودوت» او می‌گوید که این حادثه سندش موجود است و به‌روایتی منبعی معتبر آن را نقل کرده و خلاصه امضای ایشان پای مسائل هست و خود به گردن گرفته است. هر چند سراسر تاریخ این مرد یونانی هم افسانه و اسطوره‌ها دست از جان پاک‌اش برنمی‌دارند!!

*

حال در چنین بازار پرآشوبی باید دقت کرد و با چشم و گوش باز و بی‌تعصب و کینه، قضاوت کرد که اگر این ادیان ابراهیمی اعم از «کلیمیان» و «مسیحیان» و «مسلمانان» به‌حق نیستند و سال‌ها بلکه قرن‌ها با افسانه سر مردم را شیره مالیده‌اند آیا هیچ توجه کرده‌ایم به مدنیت و تمدن بشری در دوران همین ادیان؟! اگر همین دستوراتی که امروزه می‌گوییم از جانب پرورده‌گار نازل نگشته باعث گشته حتا سر سوزنی مردم آن جوامع از خوی وحشی و ره‌زنی و... دست بردارند نیاییم احکام آن‌زمان را با این زمان که ملت‌ها دارای تمدن و مدنیت هستند مقایسه کنیم و کاسه کوزه‌ها را سر اسلام و ادیان دیگر خراب کنیم. بشر نوعی حال و روز امروزش را می‌بیند و می‌گوید که چه احکام قرون وسطایی داشتند آن‌ها!! آقاجان تو اگر به تمدن بشری و مدنیت رسیده‌ای در گذر ایام و گذشت زمان بوده و لاغیر! یک‌شبه که انسان امروزی نشده‌ای و علامه‌ی دهر!

*

زمان حال با زمان هزاران سال پیش از جهاتی متفاوت است که اگر این تفاوت‌ها در قضاوت‌هامان مدنظر قرار نگیرد، به‌کل اشتباهات فاحشی خواهیم داشت. اگر بخواهم وارد جزییات مباحث شوم مثنوی صدمن کاغذ خواهیم داشت. فقط دوستان را دعوت می‌کنم به دو نکته و آن‌هم مدنیتی که ادیان از خود به‌جای گذاردند و دیگر مسائلی انسانی که هنوز رنگ و بوی انسانی و نویی دارند. امروزه ماهیت بسیاری از احکام برای زنده‌گی بشر، با توجه به آیات و روایت بسیاری که از قرآن موجود است نیست. قصد نداریم از اوامر پلید ولی‌امر دفاع کنیم و بگوییم که مطلقن درست هستند که این حکومت نه اسلامی‌ست ونه جمهوری!!!!

*

فراموش نکنیم که انسان‌ها جایزالخطا هستند و مشکل ما ایرانی‌ها غروربدفرم‌مان است که قرن‌ها منم، منم کرده‌ایم و هیچ‌کجا را هم فتح نکرده‌ایم با این غرور پست انسانی‌مان!!!! هنوز هم این بیماری مالیخولیایی دست از جان‌مان برنمی‌دارد. نمی‌آییم ضعف‌ها و کاستی‌های خود را ببینیم و هی دیگران را انگولک(با عرض معذرت) می‌کنیم که شما از ما دارید تمدن و هزاران حرفی که پشیزی ارزش ندارد. هنوز کسی نمی‌پرسد که جناب «داریوش سوم» چرا مملکت را دو دستی تقدیم «اسکندر مقدونی» کرد و چرا «یزدگرد سوم» آخرین پادشاه ساسانی در جنگ با اعراب با حقارت شکست خورد؟؟!! چرا از خود نمی‌پرسیم ما که تمدن و امپراتوری بزرگی داشتیم نتوانستیم از پس همان عرب بیابان‌گردِ سوسمارخوار به‌زعم بسیارانی بربیاییم؟ و هزاران چرای دیگر!

*

تاریخ‌مان هم شده مثل سریال‌هایی که از تلویزیون "جمهوری اسلامی" پخش می‌شود و هواداران بسیاری هم مجموعه‌ی "افسانه‌ی جومونگ" دارد. یادم هست روزگاری سریالی پخش می‌شد که بعدها فهمیدیم در آن عصر جنگ و بمباران که ملت سرشان گرم بود، چه کلاه گشادی نه تنها در اسم مجموعه سرمان رفته بود که "فقر و فحشا" بود و بلکه "اوشین" شخصیت اول قصه برای بسیارانی از زنان ایرانی الگو هم شد. تا مدت‌ها یادم هست روی انواع و اقسام کالا، یا نامی از این شخصیت بود یا تصویرش... هنر نزد ایرانیان است و بس! شک نکنید! حال هم این آقای "جومونگ" دل‌ها را بدفرم تسخیر کرده و وِل‌کن نیست که نیست!

*

*

1388/6/14