«خشم سبز»
*
*
از سیاسیون گرفته تا عامه هیچکس را بر این باور نبود که روز شنبهی گذشته نامی که همه از آن هراس داشتیم به ملت اعلام شود که آقا جان ایشان مامور مخصوص حاکم بزرگ است و شما لاجرم احترام بگذارید! یادشبهخیر «میتی کومان» کارتونی که بسیار دوستاش داشتیم.
*
حال خبرهای موثقی از کودتایی کثیف که روسیه طراحی کرده است به گوش میرسد. سابقهی روسها که چشم به گربهی ما دارند شاید به دوران حقیرانهی قاجار برسد که به دنبال امتیازهایی از «نفت شمال» بودند و آنقدر خود را به آب و آتش زدند که انگلیس نگذاشت که دندان تیزش به نفت برسد و ناکام ماند. این عقده پس از انقلاب دامان روسها را گرفت و اینک پروژهی هستهای را روسها و چینیها که هممسلک و مرام سوسیالیستی هستند پیش میبرند و چه نامی بهتر و کارآمدتر از «احمدینژاد» که البته با آگاهی کامل هم حکمرانی کند و هم عوامفریبی! و البت محبوبیت با سیبزمینی و سهام عدالت بخرد!!
*
خوشبختانه از جانب تحریمیها نمک به زخممان نپاشیدند که مگر نگفتیم به صحنه نروید و چرا چنین کردید؟! چرا که به خوبی میدانند اگر این چهل میلیون رای نبود، الان چنین جنبشی رخ نمیداد و چنین روسیاهی به زغال نمیماند!
*
اگر بتوانم از نقطه عطف حرکتهای مدنی در بعد از انقلاب سخن بگویم، میتوانم دوم خرداد76 را تاریخی مهم با انتخاب «محمد خاتمی» به ریاستجمهوری بدانم. از این تاریخ با ظهور روزنامههای مدعی اصلاحطلبی فضایی بیهمتا در تاریخ معاصر ایران آفریدند و مردم را نسبت به حقوق مدنی خود آگاه کردند. از آن تاریخ تاکنون سقف انتظارات ملت ایران متوقف نشده است و 4 سال گذشته با انتخاب «احمدینژاد» به سمتی پیش رفتند که این همت دولت اصلاحات را متوقف کنند که ناکام ماندند!
*
بسیارانی 22 خرداد 88 را با 28 مرداد سال 32 مقایسه میکنند که به گمانام ابدن قابل قیاس نیست. سقف انتظارات ملت در سال 32 با سقف انتظارات ملت در سال 88 اصلن قابل قیاس نیست مگر در شکل حکومت که هر دو دیکتاتوری از نوع «توتالیتر» هستند! آن کودتا(سال32) از جانب دو دولت(آمریکا و انگلیس) به سبب منافعشان از جمله «نفت» صورت گرفت و امروز دیگر مشکل تامین انرژی نیست و بلکه مسئله بیشتر اقتصادیست! هر چند میدانیم که «نفت» امروزه هنوز کالاییست گرانقدر و گرانمایه اما جایگزینی آن انرژی هستهای برای غرب است هر چند باز هم در پتروشیمی «نفت» حرف نخست را میزند اما دول عربی تامینکنندهی آن برای غرب هستند!
*
ایران به سبب موقعیت استراتژیکاش همواره در طول تاریخ مورد هجوم دول بیگانه بوده است! ناآگاهی مردم در طول تاریخ همواره باعث عقبنشینی از حقوقشان شده است! بزرگترین دستاورد دولت اصلاحات آگاه کردن مردم به حقوق حقهشان از طریق باز کردن فضای مطبوعات بوده است. تعطیلی فلهای مطبوعات در سال 78 و 79 مبارزهی رژیم با دولت اصلاحات بود! قتلهای زنجیرهای آذرماه 77 هم عرضاندام رژیم در برابر دگراندیشان و نویسندهگان بود تا بتوانند فضای مطبوعات را علارغم آزادی که تاکنون سابقه نداشته، در نطفه خفه کنند! هر چند در طول همهی سالیان پیش از 76 روشناندیشان و دگراندیشان در خطر حذف و از صحنه بیرون رفتن بودند و شاید آگاهی «خاتمی» و «مهاجرانی» که خود از اهل دگراندیشان حکومتی بودند باعث رو شدن دستهای کثیفی از دل وزارت اطلاعات نظام شد!
*
اما امروز از آنجایی که سقف انتظارات مردم خاصه هنرمندان و قشری که برای ملت چهرهشان آشناست و در جامعه به دلایل زیادی الگو هستند، با حمایت از حرکت مردم بی هیچ رعب و وحشتی یک قدم به جلوست!!
*
اظهارات «محسن مخملباف» حول مسئلهی کودتا و نامهی «محمدرضا شجریان» به صدا و سیما برای عدم پخش آثارش و سوءاستفاده از این ترانهها و تصنیفهای ملی برای حرکات موذی صداوسیما در جهت انحراف افکار مردم جهت همراهی هنرمند مطرح با حکومت صورت میگیرد!
*
حمایت350 هنرمند از حرکت و جنبش مردم برگ زرینیست که تاکنون سابقه نداشته است و دهان هنرمندان لوسآنجلسی که پیش از این مدعی بودند این هنرمندان نان به نرخ روز خور هستند را بسته است! هر چند این هنرمندان که بر فرازشان «شهیار قنبری» با برنامههای کلیشهای باید با این بهانهها برنامهی خود را پُر کنند، درس نخواهند گرفت!
*
دیروز هم شش بازیکن تیم ملی فوتبال در مسابقهای با تیم کره جنوبی با حرکتی نمادین و بستن مچبندهای سبز رنگ دهنکجی بزرگی به رژیم و حرکاتاش نشان دادند! این حرکات در تاریخ معاصر ایران از آنجهت بیهمتاست که هماهنگ شده و برنامهریزی شده است!
اما این حرکت خودجوش مردم نهایتن به کجا خواهد رسید مهم نیست بلکه سقف انتظارات و آستانهی نویی است که تعریف شد! دیگر رژیم با سیستمهای کهنهی امنیتی که برداشتی ناشیانه از حکومتهای توتالیتر و دگماتیسم شرقیست ره به جایی نخواهد برد! «فرج سرکوهی» در کتاب «یاس و داس» در تحلیل سیستم امنیتی رژیم اشاره میکند که جمهوری اسلامی همواره تعالیماش را از کشورهای سوسیالیستی گرفته است! از کوبا و روسیه و چین گرفته تا رومانی و کرهشمالی!
*
اما هستند کسانی که از هول حلیم در دیگ افتادهاند و محاسباتشان بسا ناشیانه است! اینکه به دنبال «انقلاب» هستند! انگاری کلید را یافتهاند! ستاندن حقوق با آرامش از درسهای ابتدایی سازمانهاییست که مدعی دموکراسی هستند! قانونگریزی و بعد ادعای قانون کردن به جوک میماند! کسی میتواند ادعای دموکراسی کند که خود الگوی آرامش و رعایت قانونی باشد که به آن قسم یاد کرده است! لذا حرکت و استراتژی جناب «موسوی» و همراهاناش باعث گیجی و دستپاچهگی حکومت شده است! دستگیری روزهای اخیر نشان از این موضوع دارد.
*
صداوسیمای حکومتی هم با الهام از آموزههای امنیتی که شاگردان خوبی برای گمراهی عامه از وضعیت کنونی کشور و دگرگون جلوه دادن حقایق با شگردها و شیوههای نوین امنیتی هستند، میتواند سهم عمدهای از انحراف افکار عمومی را به دست گیرد. اینچنین است که دست به حذف شبکههای ماهوارهای زده تا بتوانند جلوی اخبار و اطلاعات نزدیکتر به واقعیت را بگیرند! هر چند ملت خود دیگر دستشان را خوانده و در دامهای خبری گرفتار نمیآیند، اما هنوز هستند کسانی که ماست را سیاه میبینند!
حضور «مهاجرانی » وزیر فرهنگ دولت خاتمی و یکی از ستونهای اصلاحطلبی در حوزهی فرهنگ در استودیوی خبر شبکهی «بیبیسی فارسی» اتفاقی شگرف بود. حضور او در سالهای گذشته که همواره لرزه بر اندام رژیم انداخته بود، قابل تحمل نشد و ایشان چند سال گذشته اجبارن تن به مهاجرتی خودخواسته سپردند! چه اگر میماند معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارش بود!
*
آیا این «خشم سبز» به نتیجهی دلخواه خواهد رسید؟ این پرسشیست که ذهن همهگان را به خود مشغول داشته است.
*
*
1388/3/28