«حرف آخر»
*
به تاریخ جهان که بنگریم خاصه به اوائل قرن نوزدهم هنگامی که ناپلئون در فرانسه پدید آمد و در کنارش به انگلیس و آلمان و روسیه و... میبینیم مردمان این کشورها و سیستم و ساختار سیاسی آنها قدم قدم پلههای دموکراسی را که امروز برای ما رویایی شده است را طی کردهاند. یکشبه صاحب مجلس قانونگذاری و دولت و ملت به مفهوم واقعی کلمه نشدهاند. خونها و سرها بر باد رفته است.
*
متاسفانه ملت ایران وارونهی دنیاست. طبیعت ملت ما با طبیعت ملل دیگر فرقاش بسیار است. میخواهد بیتاوان و بیزحمت نشسته در خانه و در پیشخوان روبهرویاش هم میوهها و نانداغ و کباب داغ میل بفرماید و بعد بگویندش بفرمایید آقا جان دموکراسی! آزادی بیان! آزادی احزاب!... در چنین روزگاری که سرانهی مطالعهی طیف وسیعی از ملت ایران در سال، به کمتر از یک دقیقه میرسد، خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!!
*
باری از آنچه افتد و دانی، در آستانهی یک انتخاب بزرگ هستیم. انتخابات کرسی مقام «ریاست جمهوری» که به زعم عدهای فرمایشیست و به زعم عدهای روزنهای است به سوی دموکراسی! البته به زعم عدهای هم ناماش «انتصابات» است تا «انتخابات»!!
*
*
*
این لینکها را هم بخوانید تا بیش از این رودهدرازی نکنم. (+)، (+)، (+)، (+)
*
این نوشتههای جوانانیست از طیفهای مختلف با نگرشهای متفاوت که جملهگی در روز انتخابات پای صندوق خواهند آمد. شما اگر خواهان روزنهای برای برونرفت از این شوخی هستید، بشتابید.
«مسعود بهنود» روزنامهنگار شهیر گفتوگویی داشت با تلویزیون صدای امریکا پیرامون انتخابات مجلس که سال 86 برگزار شد. بخشهایی از سخنان بهنود قابل تامل است! من پرسش و پاسخی که بین ایشان و آقای بهارلو بود را خطاب به آن دستهای که «تحریم» را کارساز میدانند، اینجا میآورم! این گفتوگو را پیش از این در همین بلاگ خواندهاید:
*
***
در شب انتخابات ریاست جمهوری بود، صحبتی کردید به این مضمون که گفتید اگر مردم شرکت نکنند، قبای ریاست جمهوری آنقدر کوچک و حقیر خواهد شد که اندازهی تن آقای «احمدینژاد» خواهد شد. و بالاخره در روز بعد هم آقای احمدینژاد آمد بالا وبعد در مرحله بعد هم انتخاب شد، آیا هم چنان به این عقیده پایبند هستید در این بار از انتخابات مجلس یا این که الان استدلال دیگری دارید؟
*
بهنود همان ابتدا آب پاکی را ریخت و خیال همه از جمله، چپ و راست و اپوزیسیون و همه انقلابیها و سلطنتطلبها و ... را راحت کرد و گفت: ر
*
ر- عرضم به حضورتون که از اون جمله اگر من سردبیر بودم، اون حقیر را حذف میکردم، نمیدونم حالا آن روز گفتم یا نگفتم، اگر گفتم سردبیر ببخشد، که نباید میگفتم. حقیر بار ارزشی دارد، ولی کوچک بله. من اعتقادم بر این بود که اگر شرکت نکنیم، این اتفاق میافتد و افتاد!! اما در مورد انتخابات مجلس، میدانید یک ذره فرق می کند. قدیمها از سر ِ به اصطلاح دروازهی شمرون یک اتوبوسهایی بود که میرفت رو به شمال و بالاش نوشته بود یا داد میزد، میگفت: شمرانا!
*
شمرانا به این معنی بود که این اتوبوس، شمرون نمیره، بنابراین معروف شده بود به اتوبوس ِ شمرانا!! حالا این مجلس هم به یک جایی که مورد نظر آقایونه نمیره! یعنی اینکه کسانی که میخواهند رژیم رو سرنگون کنند، کسانی که میخوان یه رژیم دیگهای دارند بیارند بذارن، من از استدلالها اینطوری میفهمم که تصور میکنند که اگر در این انتخابات شرکت بکنند؛ اون کار به تاخیر میافته یا به جلو میافته یا هر چی! این اتوبوس به اون محل نمیره یعنی این که نمایندهگان مجلس رو مردم انتخاب نمیکنند معمولن برای این که رژیمی بماند یا برود.
مردم انتخاب میکنند، نمایندهگان مجلس رو برای اینکه زندهگی شون یکذره بهتر بشه و الان بحث بهتر یا بدتر شدن زندهگی هست اونم یه مقدار کمی، صددرصد فکر نکنید، سه درصد، چهار درصد و بحث در این است که این سه چهار درصد را بریم توش مشارکت بکنیم به نفع زندهگیمون عمل بکنیم یا نکنیم! هنرمندها ، روشنفکرها، گروههایی که روزنامهنگارها و کسانی که مستقیمن زیر فشار و خانمها، اینها میدونن که در دو سال اخیر سرشون چی اومده، بنابراین اگر که راضی باشند خب نمیرن، نباید بروند. چه فرقی میکند؟ ولی اگر راضی نیستند، حتمن بروند سهمی ایجاد کنند یعنی این که در مجلس یک سهمی ایجاد کنند و یک سدی ایجاد کنند در مقابل دولت تندرویی که به هر حال و هر جوری بوده الان دولت هست و دارد عمل می کند.
*
من نمیدانم که چه کسی برای دوستان ما، موافق تحریم، این طوری به اصطلاح فهماند که شرکت کردن یا نکردن در انتخابات آیا موجب ماندن یا رفتن حکومتی میشود. اصلن کدام حکومت در دنیا با انتخابات رفته است؟ تا حالا حکومت جمهوری اسلامی دومیاش باشد؟ من استدلالهای تمام کسانی که طرفدار تحریم هستند را حالا چون دیر آمدم بنابراین سریع دارم میگم، همه را شنیدم. همین یک ساعت پیش، قبل از برنامهی شما هم آقای «گنجی» دوست عزیز بنده، همون حرفای را که از زمانی که با هم زندان بودیم میزده تا حالا، هنوز داره میزنه! در انتخابات ریاستجمهوری هم ایشان با من یک مناظرهی معروفی کرد که از " بیبیسی" پخش شد؛ اونجا هم همین حرفها را گفتند ایشون و میگن. من استدلالها رو شنیدم به زعم قبول هم شنیدم! یعنی گوش کردم، بلکه استدلال تازهای توش باشه، ولی واقعن اعتراف میکنم، استدلال تازهای توش پیدا نکردم و نه تنها پیدا نکردهام، بلکه یک دلائل تازهای هم خودم پیدا کردم برای اینکه تحریم نکنم انتخابات را!!
*
حالا اگر شما با توجه به این که نیمی از وقت برنامهی ما رفته است، فرض کنم که از من بپرسید اون دلائل چیه؟ یکی دو تا را برای شما میگویم. یکی از بدترین اون دلائل این است که هر چند وقت یک مرتبه، حالا از بیست و نه سال گذشته، جمهوریاسلامی بیست و هشت تا انتخابات برگزار کرده، یا تقریبن هر سال یک دونه. هر سالی یک مرتبه انگار این داستان تحریم یه چیزی، یه داروی آرامش بخشی تو دل بعضیها میریزه که فرض کنند، مبارزه کردند، فرض کنند کار خودشونو برای اصلاح مملکت انجام دادند، فرض کنند که عمل سیاسی خودشونو انجام دادند و میتونند بقیه مدت رو به استراحت بگذرونند!! این مضره! به خاطر اینکه همچین چیزی نیست. شرکت نکردن که هنری نیست، گفت این ستمگریست تو هم بلدی، اگر بتوانی کار خیر بکن.
*
اما فرض دیگری که دارم این است. سوال میکنم از تحریمیها که کدوم برنامهی سیاسی است که سی سال بتواند دوام بیاورد؟ با حریف سیاست ورزیدن مثل بازی شطرنج است، مثل مسابقات ورزش است، مثل هنره، دائم ابتکار میخواهد. دائم روش جدید میخواهد، روشی که حریف نتونه دست شما را بخواند و مثلن مثال بارزش همین سِر «فرگوسن» مدیر تیم محبوب من، منچستر یونایتد، هست چون نگاه کنید هیچ دو تا بازی رو به یک شکل، با یک استراتژی جلو نمیبره، اصولن هیچ کدام از مدیران و مربیان تیمهای خوب جلو نمیبرن، این چه روشی است که سی سال است که همچنان ادامه دارد و فرض بر این است که حریف دست ما را نخوانده!! در حالی که حریف دست ما را خوانده است و بنابراین هر سال با توجه به این که حالا دیگه دست رو خونده بنابراین میخواد پادزهرهای این راه رو بلده! در نتیجه اون نتیجه که باید بدهد نمیدهد، خب تنوع میخواهد اینکار.
*
من چندی پیش یکی از وزرای رژیم سابق که اتفاقن از افراد بسیار محترم و از دوستان من هم هستند، دیدم در یک برنامهی تلویزیونی پیشنهاد کرده بود، خب مردم بروند، چسب بریزند تو قفل در وزارت خانهها!! خب من تو « یوتیوب» دیدم. و میدونم خیلیها با این قضیه خندیدند و میدونم که تلویزیون جمهوریاسلامی پخش کرده این را! من هم تعجب کردم، فکر کردم خب چه جوری با چسب ریختن تو قفل ممکنه که یک رژیمی برود یا بیاید؛ حالا وزارتخانهها را فکر کنید، تمام قفلهای دم درشون الکترونیکیه، ولی به هر حال، حالا چسب بریزن توش.
این چسب ریختن غیر از این که مصرف چسب رو و تولید کارخانههای چسبسازی را بالا میبرد؛ کاری دیگری نمیکند. چون هیچ وزارتخانهای نیست که وزیرش برود در را باز کند، من تعجب میکنم از گوینده که خود ایشان پنج شش سال وزیر وزارتخانهی مهم کشور بودند!! آخر کی ایشان رفتند در وزارتخانهی آموزش و پرورش را باز کردند؟ که حالا فکر کنیم وزیر آموزش و پرورش میرود در را باز میکند و بنابراین اذیتاش میکند و در نتیجه اتفاقی میافتد؟ ولی خیلی خوشحال شدم که ایشان بعد از یک هفتهای یک طرح دیگری دادند. و گفتند که برویم در انتخابات شرکت کنیم، از بین کسانی که شورای نگهبان تایید کرده است، فقط به خانمها رای بدهیم!! اتفاقن این یک طرحه! حالا من در بارهی درست و غلطاش حرف نمیزنم ، ولی به هر حال یک طرحه! یک طرح ابتکاری است که یک کسی میتواند بدهد و پشت آن طرح بایستد و از آن یک اَکت و عملی حاصل شود. از شرکت نکردن و نرفتن که عملی حاصل نمیشود، بنابراین این بزرگترین استدلالی است که به نظرم اینجا میشود که ظاهر کرد که خدمتتون گفتم. حالا بقیهاش را دارم. ر
*
در بخش بعدی از «بهنود»، اینچنین پرسیده میشود که در داخل کشور، برایشان بنزین مهم است و شب عید که لباس ِ زن و بچه را تهیه کنند و انتخابات براشان مهم نیست، شما چه فکر میکنید؟ بهنود در پاسخ میگوید:
*ر
*
ر - ببینید، جمهوری اسلامی و هر حکومت دیگری اصولن یک پنجاه درصدی روی آمار و روی رای و روی این افرادی به خواست حکومت یا نه به خواست حکومت به خاطر مسائل محلیشان! شما از تهران که بروید بیرون بیشتر نود درصد شهرهای ایران با همدیگر مسائلی دارند و این شهر با آن شهر دچار مشکل است، رشت با انزلی، همولایتیهای من، تبریز با میاندوآب، سراب با آن طرف، گاهی اوقات در داخل شهرها حیدری، نعمتی هست. بالاسری، پایینسری هست و در نتیجه شما به هر انتخابی برسید، فرق نمیکند بخواهید یک دوچرخه سازی هم که باز کنید، این که نعمتی را انتخاب کنید یا حیدری را مسئله است و کشمکش میشود و برخورد میشود و رقابت میشود و بنابراین افراد میروند و توی آن شرکت میکنند که آن رقیب نبَرد.
*
به این مناسبت توی این صحنه حدود پنجاه درصدی به هر حال رای وجود دارد توی این صندوق و بنابراین به این دلیل، حالا من نشمردم چون وقت نداشتیم. یکی از دلایلی که تحریم کارسازی پیدا نکرده در سی سال گذشته این است که میرود گم می شود آن تو! بسیاری از کشورهای راقیه دنیا هم موقعی که انتخابات میکنند پنجاه درصد از مردم واجد شرایط توش شرکت نمیکنند، پس بنابراین این چه اثری دارد در این مجموعه؟؟!! اون تو جیباش است، اینکه میبینید حکومت به صدای بلند این را اعلام میکند و قبلن هر انتخاباتی را رفراندوم خودش میداند و از رفراندوم اصلی فرار میکند به خاطر این که این تو جیبشان است! و هر کسی دیگر هم همینطور!
*
شما نگاه کنید در حکومت سابق ایران، از سال 1340 که عملن انتخابات باطل شد و عملن انتخابات مسخره شد، و دست انداخته شد، و نماینده های انتصابی ساواک و حکومت شدند، بهترین انتخابات همان انتخاباتی بود که سال 58 اتفاق افتاد که در آن انقلاب شد! بنابراین میخواهم بگویم که پس دیگر تاثیر ندارد در این جا تحریم!
***
گفتنیها را نوشتم! دیگر خود دانید! اُمیدوارم پشیمان نشوید. اُمیدوارم که آیندهگانمان در صد سال دیگر نگویند عجب قومی که به ارادهی خود نامی کوچک بر تاریخ بزرگشان نهادند.
*
*
_______________________________________
تیتر از «لورکا» برگردان «شاملو» - همچون کوچهیی بیانتها
*
*
*
1388/2/31