«آسمان چتر ماست»
*
ورقپارهها را میگردم تا یادداشتها را پیدا کنم و ببینم از چه قرار بوده چیزکی قلمی کنم. از کدام حادثه یا لحظه که برای خوانندهی این پنجره چیزی داشته باشد. میرسم به خط کوتاهی که نوشته: کامنتهای بلاگاسپات!
*
به خاطر میآورم در این چند روز گذشته با خود قرار گذاشته بودم تذکری در همین خطوط اول بگذارم که آی جان برادر اگر کامنتکی میگذارید تو را سر جدتان قسم در جدیدترین پُست بگذارید هر چند بیربط با پُست جدید باشد. چرا که اگر در کامنتتان سوالی داشته باشید از کجا باید بگردم کامنتتان را پیدا کنم. یا دستکم تاریخ نوشتن پُست را یادداشت کنید در کامنتتان تا پُست را پیدا کنم و جوابتان را بدهم. آخر این بلاگاسپات به ما که صاحباش باشیم نمیگوید این کامنت مربوط به کدام پُست است. این است که قوزبالایقوز میشود و ما شرمندهی شما. اگر هم بلاگاسپات به ما میگوید این کامنت مربوط به کدام پُست است ما که بیخبریم!
*
در مورد کلیپهای «معجزهی خاموش» در این «صفحه» یادداشتی نوشتهام. یادم باشد دفعهی دیگر در مورد اینکه «نقد» چیست از قول یک مقالهی خواندنی در ماهنامهی «نافه» برایتان نقل کنم. چرا که هنوز فرق میان «نقد» و «تحلیل» را نمیدانیم. فرق میان «نقد» و «مرور» را نمیدانیم و اینجاست که فاجعه آغاز میشود.
*
ضمنن اگر اهل رای دادن و نظرسنجی و اینگونه کارها هستید با رفتن به «این صفحه» به هنرمند مورد علاقهی خود رای بدهید. هر چند ملاکهای رای دادن در اینجا تنها علاقه به هنرمندتان نیست و باید فاکتورهایی دیگر را لحاظ کنید. ضمنن «اینجا» و «اینجا» نوشتهی کوتاه من و باقی را در مورد «طنز» بخوانید. شما هم میتوانید به این هفتهنامهی اینترنتی بپیوندید با عضویت در آن. آدرس هفتهنامه در سربرگ هفتهنامه موجود است.
*
*
دیگر نکته اینکه حدود هشتاد درصد بلاگهای ایرانی "حدیثنفس" هستند. حالا شاید آمار دادن من و گفتن «هشتاد درصد» محلی از اعراب نداشته باشد ولی واقعیتیست! اکثرن از این میگویند که چه کردهاند و آنروز چه گذشته... بعضی استادانه با نقل یک حکایت شما را به نکتهای هدایت میکنند و خلاصه به شما چیزی میافزایند یا فیلمی یا ترانهای و یا خلاصه چیزکی معرفی میکنند با همان نقل حکایت یا خاطره اما بعضی دیگر هیچ و هیچ... فقط وقت شما را میگیرند.
*
دیشب «فیلمی» خاص دیدم. لااقل از لحاظ من این فیلم خاص بود. این فیلم قهرمان نداشت. لااقل یک شخصیت محور قصه نبود و این برایام خیلی جالب بود. تا آخر ندانستم که به راستی بچههای فیلم محور قصه بودند یا مردان و زنان این فیلم؟! یک فیلم پُراستعاره و در ژانر فیلمهای سهگانهی «کیشلوفسکی». جالبتر اینکه من چندین ماه بود این فیلم را داشتم و فراموشام شده بود ببینماش! تا شبی به توصیه و یادآوری عزیزی به سمتاش رفتم.
*
و حالا از گلوگاه این پرندهی کوچک
صدای تو میآید تا من
فاصله
فاصله
فاصلهها
این واژهواژهی صدا تا من
از پشت خطوط رسانا
تنها امید ابریست بهاری
چتر نمیخواهیم
آسمان چتر ماست
و
یک قلب بزرگ امید ما
درخت ما سبز خواهد شد
و
پرنده دیگر بار بر شاخسار نغمهساز
*
*
1388/1/30