نویسندهی سلسله مطالب کتاب که پیشتر در "اعتماد" خدابیامرز مینوشت در یادداشتی در صفحهی ادبیات روزنامهی "شرق" روز یکشنبه بیستم تیرماه نوشته که همه با کتابهای زرد، کتابخوان شدند و دیدم چه درست نوشته! مرضیه رسولی اشاره کرده که "نجفخان دریابندری" جایی گفته بوده که کار بزرگ ذبیحاللهخان منصوری کتابخوان کردن قشری از مردم بوده است. شبیه همین حرف را عطاالله مهاجرانی سالها پیش که عدهای سنشان به آنموقع شاید قد ندهد در تلویزیون ملی نطق کردند.
*
حال که به کتابخانهی خودم مینگرم "امشب اشکی میریزد" در دوران تینایجری عجب کتابی بود یا "امشب دختری میمیرد" یا "شکست سکوت" مرحوم کارو!
*
از طرفی در همین روزنامهی "شرق" آقای "امیر پوریا" که از سینمانویسی طرفی نبسته، از عصبانیتاش نکاسته که تیم آلمان را شایستهی جام دانسته و خلاصه نوشته که هواداران برزیلی و آرژانتینی میهنی از فوتبال چیزی حالیشان نیست و همینان بعدها طرفدار اسپانیا شدند که هوادارانی موقتی هستند و فلان و بهمان... حالا چرا این آقا اینهمه میسوزد را من نمیدانم. کاش این نوشتهی مرا در مورد این حس بدِ ناسیونالیستی میخواند. (+)
*
ناشناسی هم در دو پست گذشته پیغام و پسغام گذاشته که آلبوم تازهی داریوش چنگی به دل نزده و خلاصه ایشان ترانهی "من از تو" این آلبوم را با ترانهای از انریکه ایگلسیاس شبیه دانسته و خلاصه کاشف بهعمل آمد که نه تنها شباهتی ندارد، بلکه آن کجا و این کجا! آقای ناشناس که بنده نمیدانم چرا نامی برای خود برنگزیده نوشته که باید بیایی و همانطور که آقای "زلاند" را زیر سوال بردی بابت ملودیهای نهچندان خوب و دلنشیناش، باید همین رویه را در مورد آلبوم داریوش هم داشته باشی. از قدیم گفتهاند سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند... من در آیندهای نزدیک از این آلبوم خواهم نوشت که چشمانتظار باشید. اگر هم این آلبوم را دوست ندارید و گمان میکنید در این فصل نباید منتشر میشد و فلان، بنده معتقدم هیچ از ارزشهای آلبوم کم نخواهد کرد. در یک کلام معتقدم آلبومی قابل قبول بوده است. اگر دنبال شاهکار هستید، مطمئنن شاهکار نبود.
*
*
1389/4/22