«خسرو صدا»
*
*
خسرو را با «روزی روزگاری» دیدم و شناختم. بعدها در سریال «خانهی سبز» اوج لذت را از او بردم و یکی از مشتاقان و شیفتهگاناش شدم. ر
*
بعدها که «هامون» داریوش مهرجویی را دیدم، از بازیاش و نگاهاش بر پرده سینما حیرت کردم! او با صدایی دوستداشتنی و گرم یکی از بهترینهای «دکلمه» اشعار «سهراب سپهری» و «سیدعلی صالحی» بود. ر
*
هنوز که هنوز است، اشعاری که از مجموعهی «نامهها»ی صالحی دکلمه کرده است را میشنوم و حظاش را میبرم. خسرو به باور من هنوز جوان بود و هنوز باید در سینما میماند و کار میکرد. مرگ او برای من غیر قابل باور است. مثل مرگ برادرم! ر
*
شعری که سالها پیش برای آن یکی خسرو، «خسرو خسروشاهی» سروده بودم را به روح بلندش پیشکش میکنم. هر دو این عزیزان از بهترین صداهایی بودند که دوست میدارم. ر
*
*
«خسرو صدا»
*
*
به خوابام چون خرامیدی
*
مخمل غمناک صدایات را شنیدم
*
نقش پر طنین حنجرهات را به خوابام کشیدی
*
با زلالی حنجرهات وضو ساختم و به نماز حیات ایستادم
*
تا از خسرو خوبان صدایات حاجتی بستانم
*
در شفافیت بغض سرخات خود را جستجو میکنم
*
که از پشت حادثه دشنه بر گلوگاهام نهادهاند
*
صدایت
*
مرگ صدا را فسخی ابدی میبخشد
*
*
بیست و هشتم فروردین ماه هشتادخورشیدی